تئوری پیکسار - قسمت 3
تئوری پیکسار - قسمت 3
چون اون هم تقریبا همین کار رو میکنه. اسکلت ها اون جا هستن تا زمانی که دیگه کسی اونها رو یادشون نباشه. حتی تو کلی از فیلم ها دیگه هم همین رو دیدیم. وقتی وال-ای یادش اومد زمین چطوری بود گیاهی که داشت رشد کرد. وقتی که همه مردم یادشون اومد زمین کاملا سبز شد. و بقیه شخصیت ها مثل دایناسور تو دایناسور خوب و اقای شگفت انگیز و اون جغجغه پنگوئن از داستان اسباب بازی و کل شخصیت دوری درمورد خاطرات هستن. و این ما رو برمیگردونه به نکته مهمی که درمورد اون جادوگر فیلم دلیر براتون نگفتم. تو کلبه جادوگر ما یه کنده کاری چوبی از سالیوان شخصیت کارخانه/دانشگاه هیولاها میبینیم. و اون جادوگر همون بو هست. اول این که جادوگر عاشق خرسه و حتما سالیوان رو به عنوان یه خرس به خاطر میاره. همین طور یه ماشین حمل پیتزای کنده کاری شده هم داره. که فکرنکنم تو قرن پانزدهم ماشین حمل پیتزایی که تو بعضی فیلم های پیکسار دیدیم وجود داشت. و این که سالیوان از کجا پیش بو اومد؟ از یه در جادویی و جادوگر هم از چی استفاده میکنه؟ یه در جادویی. ولی خب چرا بو جادوگر شده؟ این که بو سالیوان رو خیلی دوست داشته و نمیخواست که سالیوان از بین بره، وقتی دیگه سالیوان رو به خاطر نیاره. پس درمورد سفر در زمان فهمید و تصمیم گرفت برای این که اون خاطره از ذهنش پاک نشه، در گذشته زندگی کنه و چیزی از آینده به یاد داشته باشه. چون تا وقتی که در گذشته باشه و مطمئن باشه گذشته همون طوری که اون میخواد شکل میگیره و حوادث فیلم دلیر شکل میگیره، اون هم در اینده سالیوان رو میبینه و بعد دوباره به گذشته برمیگرده، در نتیجه حلقه زمانی درست میشه و بو هیچوقت سالیوان رو فراموش نمیکنه :)
امیدوارم خوشتون اومده باشه... تایپش که خیلی طول کشید p:
البته بگم که این فقط یه تئوریه و حتی تئوری من هم نیست. پس لطفا بگید نظرتون چیه درمورد این تئوری و این که ایا شما تئوری دیگه ای تو ذهنتون هست؟
چون اون هم تقریبا همین کار رو میکنه. اسکلت ها اون جا هستن تا زمانی که دیگه کسی اونها رو یادشون نباشه. حتی تو کلی از فیلم ها دیگه هم همین رو دیدیم. وقتی وال-ای یادش اومد زمین چطوری بود گیاهی که داشت رشد کرد. وقتی که همه مردم یادشون اومد زمین کاملا سبز شد. و بقیه شخصیت ها مثل دایناسور تو دایناسور خوب و اقای شگفت انگیز و اون جغجغه پنگوئن از داستان اسباب بازی و کل شخصیت دوری درمورد خاطرات هستن. و این ما رو برمیگردونه به نکته مهمی که درمورد اون جادوگر فیلم دلیر براتون نگفتم. تو کلبه جادوگر ما یه کنده کاری چوبی از سالیوان شخصیت کارخانه/دانشگاه هیولاها میبینیم. و اون جادوگر همون بو هست. اول این که جادوگر عاشق خرسه و حتما سالیوان رو به عنوان یه خرس به خاطر میاره. همین طور یه ماشین حمل پیتزای کنده کاری شده هم داره. که فکرنکنم تو قرن پانزدهم ماشین حمل پیتزایی که تو بعضی فیلم های پیکسار دیدیم وجود داشت. و این که سالیوان از کجا پیش بو اومد؟ از یه در جادویی و جادوگر هم از چی استفاده میکنه؟ یه در جادویی. ولی خب چرا بو جادوگر شده؟ این که بو سالیوان رو خیلی دوست داشته و نمیخواست که سالیوان از بین بره، وقتی دیگه سالیوان رو به خاطر نیاره. پس درمورد سفر در زمان فهمید و تصمیم گرفت برای این که اون خاطره از ذهنش پاک نشه، در گذشته زندگی کنه و چیزی از آینده به یاد داشته باشه. چون تا وقتی که در گذشته باشه و مطمئن باشه گذشته همون طوری که اون میخواد شکل میگیره و حوادث فیلم دلیر شکل میگیره، اون هم در اینده سالیوان رو میبینه و بعد دوباره به گذشته برمیگرده، در نتیجه حلقه زمانی درست میشه و بو هیچوقت سالیوان رو فراموش نمیکنه :)
امیدوارم خوشتون اومده باشه... تایپش که خیلی طول کشید p:
البته بگم که این فقط یه تئوریه و حتی تئوری من هم نیست. پس لطفا بگید نظرتون چیه درمورد این تئوری و این که ایا شما تئوری دیگه ای تو ذهنتون هست؟
۱۱.۷k
۰۳ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.