#فصل_دوم #پارت_شانزدهم #من_و_تنهایی سلام رضا... امیدمو از دست دادم.... من نتونستم مثل شما قوی باشم.... الان دیگه دارم میام پیشتون.... بغض داره خفم میکنه... خیلی برام سخت گذشت...خیلی.... دیگه نتونستم حرف بزنم... دوییدم و رفتم سوار ماشین شدم... راننده : بریم؟ مارال : بله... حرکت کردیم.... اینقد زود رسیدیم که ...
من هرگز کسی شبیه به خودم را ندیده ام هرگز کسی شبیه به خودم را نداشته ام ! ولی گاهی به این فکر کرده ام که چه خوب بود اگر یک نسخه ی دیگر هم از من وجود داشت . یکی که تکرار دوباره ای از من باشد ، دست ...
. مثلا رد شده باشیم از این روزهای دلهره و آشوب و سردرگمی و شب های بغض و دلتنگی و ناامیدی... مثلا مال هم شده باشیم و صبح ها دلت نیاید موقع رفتنت بیدارم کنی و بعد به جانم هی غر بزنی که چرا زودتر از تو میخوابم و دیرتر ...
آنچه نصیب است، نه کم میدهند گر نستانی،به ستم،میدهند زنی به نزد داوود پیامبر آمد و از خداوند شکایت کرد که :این چه خداییست که مرا اینچنین رنج می دهد ؟ پرسیدند چه شده ؟ گفت مرا فرزندان یتیمی است که چند روز است بی غذا مانده اند چند روز ...
شیرِجنگل ناگهان چشمش به یک آهو فتاد از هوای عشق او قلبش تپیدن ها نهاد روز و شب هایش پر از انگار شد در دلش میل وصال و حسرتش خلوار شد با خودش کرد او ملامت ، عشق آهو میبری ؟ آهوی دشت مغان را عاقبت تو می دری؟ ! ...
#بخوانید #نظر_بدین💜 🍁 پاییز..... همیشه از بچگی عاشق پاییز بودم.... صدای خش خش برگارو دوست داشتم.... همیشه هم منتظر یه عالمه اتفاق خوب تو فصل پاییز بودم! اخه خواهرم همیشه بهم میگفت که پاییز فصل زیبایی هاست....ولی همه چیز در حالِ مردنِ ! هیچوقت نفهمیدم منظورش چیه.... تا موقعی که ...
توی اردوگاه تکریت۵، مسیول شکنجه اسرای ایرانی، جوانی بود بنام کاظم عبدالامیر. یکی از برادران کاظم، اسیر ایرانی ها، و برادر دیگرش هم در جنگ کشته شده بود، به همین خاطر کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت، و انگار ایرانیها را مقصر همه مشکلات خودش می دانست! کاظم ...
به من در عمقِ نگاهَت که ناکجای جهان است وطن بده! #افشین_یداللهی ✍ #شهید_حسین_محرابی ❤ ️ پرواز پس از انتظار بسیار بر زمین نشست نیمه شب بود و هوا سرد اما عده زیادی به استقبال امده بودند . اول دخترش مرا فراخواند غمگین بودم چون تازه عروس بود و لباس ...
⭕ ️سومین کتاب شهید ابراهیم هادی منتشر شد. گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی برای معرفی بهتر شخصیت این شهید بزرگوار، کتاب جدیدی با عنوان «خدای خوب ابراهیم» (ویژگیهای قرآنی این شهید) را روانه بازار نشر کرد. 🔹 قیمت: ۹۵۰۰ تومان 🔸 تعداد صفحات: ۹۶ صفحه 🔺 ارسال به تمام نقاط ...
شهیدی که روز تولد و روز شهادتش یکی است.... وقتی برادر کوچکش (سید محمد) شهید شد، من خیلی بیقراری میکردم، سید رسول به من گفت: اگر شما فرزند دیگری داشتید، اینقدر بیقراری نمیکردید، چون من هم #شهید شوم، شما خیلی تنها میشوید، یکی از دوستانم شهید شده، ولی کودکی از ...
👌 👌 👌 محشر هشت سالم بود... تابستان آن سال همه ی رویایم شده بود داشتن یک جوجه رنگی... اطرافیانم مدام می گفتند به دردت نمی خورد ...نمی توانی نگهش داری...اما من گوشم بدهکار این حرف ها نبود...آنقدر برای داشتنش پا فشاری کردم تا به دستش آوردم... در یک ...
پارت سوپر ویژه ❤ برومند گفت : آی .. آی ! دوست دختر ، نه! ایشون مادر بچه های آیندمه! عشقمه! همه با هم اوووووو کشیدن و کف زدن . از تصور بچه داشتن اونم از برومند حض کردم. ناخودآگاه نگاهش کرد و لبخند زدم . دید که زل ...
#بخونید:) اولین جمعه ی پاییز بود... خوب میدانست عاشق این فصلم! سه روز از دعوای کودکانهمان میگذشت! سه روز بود یک کلمه هم حرف نزده بودیم. سه روز بود هر یک ساعت یک بار زنگ میزدم به نزدیک ترین دوستش و آمار تمام رفت و آمدهایش را میگرفتم... سه روز ...
آدم نمی داند در درون قلب دیگران چه می گذرد. وقتی کسی می گوید «دوستت دارم!» مشخص نیست که چرا و چگونه دوستت دارد . دلیل به وجود آمدن این حس که او دوست داشتن فرض کرده ، کدام خصوصیت توست . و خود این حس در قلب او چقدر ...
به شب که مرا با تو آشنا کرده توسل می جویم باشد که مرا بشنود باشد که در تمام طول بیداری با من باشد آه ای شب نزدیک روح مرا بگیر و برایش ببر به او بگو این اشتهای آن دو چشم است برای دیدن رویای تو که از آتش ...
http://mroman.ir/ نام رمان :نیاز عاشقی نویسنده : آمنه آبدار تعداد صفحات: ۳۰۹ ژانر : #عاشقانه #اجتماعی خلاصه رمان : دانلود رمان داستان ام رمان جسدش پخش و پلا روی سرامیک های کف سالن اداره افتاده بود. درست به همان شکل که در رؤیا او را رها کرده بودم. چه طور ...
وقتی که دلتنگم، کم و بسیار می گریم ابرم ولی ابری که خونین بار می گریم در برگ ریزان خزان و فصل دلتنگی چون بید مجنون در خیال یار می گریم از شوکران عشق سهمم، بی تو مردن بود بر شانه های سنگی دیوار می گریم دستم به مضراب و ...
هیچ فکر میکردی اینجا همدیگه رو ببینیم؟ بعد از این همه مدت _هیچ فکر نمیکردم بتونم این همه مدت نبینمت..! +آخرین حرفت یادم نمیره... جروبحثمون که تموم شد گفتی تو میری اما من میمونم توی حس و حال این رابطه...و.موندم _هنوزم همونجوری میخندی _ما چطور این همه مدت بدونِ هم ...
بی وفا یارم کرده غم بارم بشنو ای آشنا از دل زارم بین ما هر چه بود، زیر چرخ کبود شد نهان ای دریغ هر چه بود و نبود روز و شب نالان، اشک و خون باران سینه یی همچو خون من ز غم دارم😔
بازی جدیدی از مجموعه Crash Bandicoot احتمالا در دست ساخت قرار دارد اکتیویژن به مناسبت سال نو میلادی محصولاتی با حال و هوای Crash Bandicoot برای برخی از فعالان فضای مجازی ارسال کرده است که خبر از ساخت بازی جدید کرش بندیکوت میدهد. با توجه به اخبار بازی، محصولاتی با ...