دلم شکستن آرام شیشه ی روح است
دلم شکستن آرام شیشه ی روح است
صدای ریختن سنگ از دل کوه است
صدای گریه ی باران پشت پنجره هاست
صدای رگ زدن تیغ، روی حنجره هاست
نفس بریده شده در گلوی بی نفسم
چطور تا ته راهی که نیستی برسم؟
هوای غم زده ی جمعه است چشم ترم
وسایه سایه شب ِجغدهاست روی سرم
هنوز مثل گذشته به عشق معتادم
از اتفاقِ نبودن اگر چه افتادم
هنوز منتظرم پشت لحظه های جنون
شنیدن خبری از تو توی تلویزیون!!
که باز گریه شوم روی شانه ی دیوار
که بغض را بخورم با هزار نخ سیگار
که جغد باشم و درسایه ی تو لانه کنم
که مو به موی تو را با سکوت شانه کنم
هوایی و ریه هایم پر است از اندوه
که دورتر شده با ذره بین تو این کوه
به خواب رفتنم از مرگ آرزوهایم
صدای یخ زده ام روی موج منفی تو
که سرنوشت تو را بادها رقم بزنند
که در سرت همه ی مرده ها قدم بزنند
که گریه را بکنم زیر سقف دلتنگی
که چشم هات بپرسند با چه می جنگی؟
که خیره ، خیره به هم از زمانه سیر شویم
نباشی و من و آیینه هر دو پیر شویم
نباشی و همه ی تیغ ها رفیق شوند
که سبز های تو و من بنفش جیغ شوند
نباشی و رگ خواب مرا بلد باشند
که دوستان تو در فکر های بد باشند
نباشی و همه ی شهر را بغل کنمت
که توی بسته ی خالی قرص حل کنمت!!
ببخش آدم ِ این بیت ها کلافه شده
**"که یکنفر به هزاران نفر اضافه شده»
ببخش از همه دنیای تو خلاص شده
گرفته ای بغلش گیج و بی حواس شده
نشسته تا به خودش باز هم زمان بدهد
**"که عشق را وسط مرگ امتحان بدهد"
ببخشم آه که این بیت ها فقط غم داشت
برای از تو نگفتن سکوت مبهم داشت
ببخش بعد تو یک آسمان در قفسم
گرفته راه گلویم ببخش هم نفسم!!
صدای ریختن سنگ از دل کوه است
صدای گریه ی باران پشت پنجره هاست
صدای رگ زدن تیغ، روی حنجره هاست
نفس بریده شده در گلوی بی نفسم
چطور تا ته راهی که نیستی برسم؟
هوای غم زده ی جمعه است چشم ترم
وسایه سایه شب ِجغدهاست روی سرم
هنوز مثل گذشته به عشق معتادم
از اتفاقِ نبودن اگر چه افتادم
هنوز منتظرم پشت لحظه های جنون
شنیدن خبری از تو توی تلویزیون!!
که باز گریه شوم روی شانه ی دیوار
که بغض را بخورم با هزار نخ سیگار
که جغد باشم و درسایه ی تو لانه کنم
که مو به موی تو را با سکوت شانه کنم
هوایی و ریه هایم پر است از اندوه
که دورتر شده با ذره بین تو این کوه
به خواب رفتنم از مرگ آرزوهایم
صدای یخ زده ام روی موج منفی تو
که سرنوشت تو را بادها رقم بزنند
که در سرت همه ی مرده ها قدم بزنند
که گریه را بکنم زیر سقف دلتنگی
که چشم هات بپرسند با چه می جنگی؟
که خیره ، خیره به هم از زمانه سیر شویم
نباشی و من و آیینه هر دو پیر شویم
نباشی و همه ی تیغ ها رفیق شوند
که سبز های تو و من بنفش جیغ شوند
نباشی و رگ خواب مرا بلد باشند
که دوستان تو در فکر های بد باشند
نباشی و همه ی شهر را بغل کنمت
که توی بسته ی خالی قرص حل کنمت!!
ببخش آدم ِ این بیت ها کلافه شده
**"که یکنفر به هزاران نفر اضافه شده»
ببخش از همه دنیای تو خلاص شده
گرفته ای بغلش گیج و بی حواس شده
نشسته تا به خودش باز هم زمان بدهد
**"که عشق را وسط مرگ امتحان بدهد"
ببخشم آه که این بیت ها فقط غم داشت
برای از تو نگفتن سکوت مبهم داشت
ببخش بعد تو یک آسمان در قفسم
گرفته راه گلویم ببخش هم نفسم!!
۱۵.۰k
۱۹ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.