پارت ۱۳۵
#پارت ۱۳۵
امیر علی :
می دونی چقدر غصه خوردم داداشم رفت همش خودمو مقصرمی دونستم که چرا من با امیر حسین نرفتم
کاش من جای اون می مردم خدا چرا جون منو نگرفته خدا منو لعنت کنه ...اذیتت کردم امانت داری نکردم خودمو نمی بخشم ...
- امیر علی ....علی چته تو
رهام بلند کردوگفت : چته تو خودتو نابود کردی گفتم رُز تو یه هفته بهوش میاد بیا برو از دکتر بپرس
- حالم بده رهام ...دارم دق می کنم
رهام بغلم کردوگفت : اخه چته تو مگه تو می دونستی هستی می خواد این کارو بکنه اونم فکر نمی کرد همچین بلایی سر رُز بیاد فقط می خواست بچه از بین بره ...تو مقصر نیستی
- چرا هستم تو گفتی من گوش ندادم واونو عقد کردم لج کردم بچگی کردم ...
رهام : تو امیر علی هستی ...همون امیر علی کسی خندشو نمی دید از بس غرور داشت حالا جلو همه گریه می کنی دلیلش چیه ؟!!!!
بردم ورو نیمکتی نشوندم برام آب آورد وکنارم نشست وگفت : حرفاتو شنیدم امیر علی ...بخدا هنوزم دیر نشده عشق وعاشقی که سن وسال نمی شناسه موقعیت نمی شناسه هیشکی نمیگه چرا عاشق رُز شدی بخدا قسم امیر حسینم راضیه این عذاب وجدانت داره نابودت می کنه من که شاهدبودم یه بار بد رُز رو نگاه نکردی حتا مخالف بودی زنت بشه با اینکه دوسش داشتی
- فکر می کردم دیگه فراموشش کردم وقتی عقدش کردم تازه فهمیدم تو چه موقعیتیم تازه آتیش عشقم از زیر خاکستر شعله ور شد ولی باز ترسیدم وچیزی نگفتم این وسط همش هستی هم بود ورُز این موضوع رو می کوبید تو سرم من نمی خواستم باهاش ازدواج کنم می تونستم راحت هستی رو راضی کنم از این ازدواج دست بکشه حتا ...وقتی که فهمید بارداره باز گفت برم طرف هستی
رهام : چرا بهش نمی گفتی دوسش داری
- چون می ترسیدم چون رُز رو نمی شناختم هر وقت بهش نزدیک شدم ترسیدم اگه می گفتم دوسش دارم چی بهم می گفت می گفت زن برادرتو دوست داری بارها اینو به روم آورده نمی خواست قبول کنه من دیگه جای امیر حسین رو براش گرفتم وشوهرشم تا اونجا که تونستم باهاش راه اومدم وقتی فهمید بارداره تازه منو به عنوان همسرش پذیرفت ...
رهام : تو تازه مشکلاتت شروع میشه امیر علی ...کم نیار صدبرابرشو جبران کن یه کاری کن رُز بیاد طرفت منم کمکت می کنم کاش زودتر می گفتی امیر علی اگه توروز اول می گفتی رُز رو دوست دارم اینجوری نمی شد خیلی چیزا عوض می شد
- داداشم دوسش داشت رهام چی می گفتم
رهام : تو اونو دوست داشتی وقتی مهر رها تو دل امیر حسین بود تو رُز رو دوست داشتی حداقل به خود رُز می گفتی
- چی میگی رهام میومدم به خواهر رفیقم می گفتم دوسش دارم انقدر نامرد بودم
رهام : وقتی دوستمو می شناختم نامردی وجود نداشت
دستی به شونه ام زد وگفت : پاشو امیر علی پاشو که خیلی کار داریم
امیر علی :
می دونی چقدر غصه خوردم داداشم رفت همش خودمو مقصرمی دونستم که چرا من با امیر حسین نرفتم
کاش من جای اون می مردم خدا چرا جون منو نگرفته خدا منو لعنت کنه ...اذیتت کردم امانت داری نکردم خودمو نمی بخشم ...
- امیر علی ....علی چته تو
رهام بلند کردوگفت : چته تو خودتو نابود کردی گفتم رُز تو یه هفته بهوش میاد بیا برو از دکتر بپرس
- حالم بده رهام ...دارم دق می کنم
رهام بغلم کردوگفت : اخه چته تو مگه تو می دونستی هستی می خواد این کارو بکنه اونم فکر نمی کرد همچین بلایی سر رُز بیاد فقط می خواست بچه از بین بره ...تو مقصر نیستی
- چرا هستم تو گفتی من گوش ندادم واونو عقد کردم لج کردم بچگی کردم ...
رهام : تو امیر علی هستی ...همون امیر علی کسی خندشو نمی دید از بس غرور داشت حالا جلو همه گریه می کنی دلیلش چیه ؟!!!!
بردم ورو نیمکتی نشوندم برام آب آورد وکنارم نشست وگفت : حرفاتو شنیدم امیر علی ...بخدا هنوزم دیر نشده عشق وعاشقی که سن وسال نمی شناسه موقعیت نمی شناسه هیشکی نمیگه چرا عاشق رُز شدی بخدا قسم امیر حسینم راضیه این عذاب وجدانت داره نابودت می کنه من که شاهدبودم یه بار بد رُز رو نگاه نکردی حتا مخالف بودی زنت بشه با اینکه دوسش داشتی
- فکر می کردم دیگه فراموشش کردم وقتی عقدش کردم تازه فهمیدم تو چه موقعیتیم تازه آتیش عشقم از زیر خاکستر شعله ور شد ولی باز ترسیدم وچیزی نگفتم این وسط همش هستی هم بود ورُز این موضوع رو می کوبید تو سرم من نمی خواستم باهاش ازدواج کنم می تونستم راحت هستی رو راضی کنم از این ازدواج دست بکشه حتا ...وقتی که فهمید بارداره باز گفت برم طرف هستی
رهام : چرا بهش نمی گفتی دوسش داری
- چون می ترسیدم چون رُز رو نمی شناختم هر وقت بهش نزدیک شدم ترسیدم اگه می گفتم دوسش دارم چی بهم می گفت می گفت زن برادرتو دوست داری بارها اینو به روم آورده نمی خواست قبول کنه من دیگه جای امیر حسین رو براش گرفتم وشوهرشم تا اونجا که تونستم باهاش راه اومدم وقتی فهمید بارداره تازه منو به عنوان همسرش پذیرفت ...
رهام : تو تازه مشکلاتت شروع میشه امیر علی ...کم نیار صدبرابرشو جبران کن یه کاری کن رُز بیاد طرفت منم کمکت می کنم کاش زودتر می گفتی امیر علی اگه توروز اول می گفتی رُز رو دوست دارم اینجوری نمی شد خیلی چیزا عوض می شد
- داداشم دوسش داشت رهام چی می گفتم
رهام : تو اونو دوست داشتی وقتی مهر رها تو دل امیر حسین بود تو رُز رو دوست داشتی حداقل به خود رُز می گفتی
- چی میگی رهام میومدم به خواهر رفیقم می گفتم دوسش دارم انقدر نامرد بودم
رهام : وقتی دوستمو می شناختم نامردی وجود نداشت
دستی به شونه ام زد وگفت : پاشو امیر علی پاشو که خیلی کار داریم
۳۰.۴k
۲۰ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.