کاشکی روزگار بهتر بود
کاشکی روزگار بهتر بود
مهربانی جواب بهتر داشت
گاهگاهی زخویش می پرسم
عاشقی را چقدر باور داشت ؟
زنگ در خورد !!! مادرت اینجاست!!
خسته..لکنت زده.. و و افسرده
نامه ات را برای من اورد
کاغذی زرد ....چند.. تا.... خورده
خیره گشتمـ به نامه ات شاید...
دستهاے تورا بجویمـ من...
در جواب محبت و عشقت...
دوستت دارمی بگویمـ من...
باز ڪردمـ که لرز دستانم
لرزه انداخت بر لبان ترمـ...
گونه هایمـ ز خشم گل ڪرد..
چرخ میزد اتاق دورِ سرم..
ناگهان ...لحظه اے..در آن ساعت..
نیمـ قرنے گذشت و پیر شدمـ....
از خودمـ ...از تو ...از همین نامه...
از زمین و زمانه سیر شدمـ...
گور احساس من ...منے ڪه هنوز...
بیقرارانه عاشقت ماندمـ
شب به کنار ستاره و مهتاب...
اشڪ در چشمـ و...شعر میخوانمـ...
ڪاش عمرم شود فقط یڪروز.توبرگردی ..
من حلالت شومـ فقط... یڪشب...
نامه ات..... روی میز افتاده
بغض هم.. تا گلو رسیده و من
مانده ام ...رفتنت چه خواهد کرد
با غرور شکسته این .....زن !!
مهربانی جواب بهتر داشت
گاهگاهی زخویش می پرسم
عاشقی را چقدر باور داشت ؟
زنگ در خورد !!! مادرت اینجاست!!
خسته..لکنت زده.. و و افسرده
نامه ات را برای من اورد
کاغذی زرد ....چند.. تا.... خورده
خیره گشتمـ به نامه ات شاید...
دستهاے تورا بجویمـ من...
در جواب محبت و عشقت...
دوستت دارمی بگویمـ من...
باز ڪردمـ که لرز دستانم
لرزه انداخت بر لبان ترمـ...
گونه هایمـ ز خشم گل ڪرد..
چرخ میزد اتاق دورِ سرم..
ناگهان ...لحظه اے..در آن ساعت..
نیمـ قرنے گذشت و پیر شدمـ....
از خودمـ ...از تو ...از همین نامه...
از زمین و زمانه سیر شدمـ...
گور احساس من ...منے ڪه هنوز...
بیقرارانه عاشقت ماندمـ
شب به کنار ستاره و مهتاب...
اشڪ در چشمـ و...شعر میخوانمـ...
ڪاش عمرم شود فقط یڪروز.توبرگردی ..
من حلالت شومـ فقط... یڪشب...
نامه ات..... روی میز افتاده
بغض هم.. تا گلو رسیده و من
مانده ام ...رفتنت چه خواهد کرد
با غرور شکسته این .....زن !!
۱.۸k
۲۵ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.