...
...
بازار عشـق دوباره گـرم و عاشقان به راه
این تیره ماه محرم است وکاروان به راه
باز هم شوری بهپا شد و شعر و نوای نی
برخواسته بهکوچهها بغض بیصدای نی
گویا قیامت است وجهان در مسیر عشق
با خـون بها دهند عاشـقان با دلـیل عشق
دل پر ز درد است به نفخ صـور میدمند
چشمیبهاشک وگلو بهبغض دردمیدهند
در تیرهگونصبح بهنوحهاند همهعرشیان
عشاق بهخون نشستهاند زجفای فرشیان
ای کوفیان بهپستی چه نکردید با اهل او
حرمتگرفتنمهمانبستنآباستبهاهلاو
چونان ستـارگان شب که بر آیـند در نظـر
هرلحظهمیرسد بهگوشنوایتشنهای دگر
این لشکر از عُدو و اینجا زمین کربلاست
اینخیمهگاهحسیناستکهمیاناشقیاست
جاییکهآسمان بهاینهمهعصیان براقشد
ازخصم کودکی بهناله دلمادری کبابشد
کاشدنیا در اینعزا همه یکسر نگون بود
کـاش خصـم دون بـه جـفا سـرنگون بود
میسوخت این جهان به آه دل اهل حرم
آتش بهجان نامـردمان میگرفتشان عدم
صدحیفکه آسمانبهنظاره خاموشاست
هرچند روزحشردلدشمناندرجوشاست
خورشید طلوع میکند از مغرب ایزمین
از غربت حسین و شهادت آن ستون دین
گویی که رستخیز به پا شده نیست بعید
اینروز خون که بهنام عاشورا زدند کلید
در ساحت حق که جای هیچ ملال نیست
بهکشتن خونخدا قدسیان را قرار نیست
آنجاکه برحسین جن وملکنوحهمیکنند
آنجا که عرشیان بر این عزا نوبه میکنند
آنکشتی نجات آن شمس آسمان و زمین
پروده رسول خدا، حسین آنکشته حزین
کشتی شکـستهٔ طوفان به عشق در کربلا
درخونتپید بهخاک بهشوری چشم اشقیا
عالـم بهدرد غربت حضرت بسی گریست
برخون شد آسمان و زمین گهیکه نیست
آه روزگار چه خوش بهباغ منزلش گرفت
وقتی شکفته قنچه بهبستان گلش گرفت
ظهرآمدهدشتدرصلات همهعشاق درنماز
اینآخرین نماز حضرتعشق است بهنیاز
حالا که عداوتخصماست و شمر بیحیا
سر برنیزهداد حسینوجانبهمحضر کبریا
السلام و علیک یا ابا عبدالله الحسین
بازار عشـق دوباره گـرم و عاشقان به راه
این تیره ماه محرم است وکاروان به راه
باز هم شوری بهپا شد و شعر و نوای نی
برخواسته بهکوچهها بغض بیصدای نی
گویا قیامت است وجهان در مسیر عشق
با خـون بها دهند عاشـقان با دلـیل عشق
دل پر ز درد است به نفخ صـور میدمند
چشمیبهاشک وگلو بهبغض دردمیدهند
در تیرهگونصبح بهنوحهاند همهعرشیان
عشاق بهخون نشستهاند زجفای فرشیان
ای کوفیان بهپستی چه نکردید با اهل او
حرمتگرفتنمهمانبستنآباستبهاهلاو
چونان ستـارگان شب که بر آیـند در نظـر
هرلحظهمیرسد بهگوشنوایتشنهای دگر
این لشکر از عُدو و اینجا زمین کربلاست
اینخیمهگاهحسیناستکهمیاناشقیاست
جاییکهآسمان بهاینهمهعصیان براقشد
ازخصم کودکی بهناله دلمادری کبابشد
کاشدنیا در اینعزا همه یکسر نگون بود
کـاش خصـم دون بـه جـفا سـرنگون بود
میسوخت این جهان به آه دل اهل حرم
آتش بهجان نامـردمان میگرفتشان عدم
صدحیفکه آسمانبهنظاره خاموشاست
هرچند روزحشردلدشمناندرجوشاست
خورشید طلوع میکند از مغرب ایزمین
از غربت حسین و شهادت آن ستون دین
گویی که رستخیز به پا شده نیست بعید
اینروز خون که بهنام عاشورا زدند کلید
در ساحت حق که جای هیچ ملال نیست
بهکشتن خونخدا قدسیان را قرار نیست
آنجاکه برحسین جن وملکنوحهمیکنند
آنجا که عرشیان بر این عزا نوبه میکنند
آنکشتی نجات آن شمس آسمان و زمین
پروده رسول خدا، حسین آنکشته حزین
کشتی شکـستهٔ طوفان به عشق در کربلا
درخونتپید بهخاک بهشوری چشم اشقیا
عالـم بهدرد غربت حضرت بسی گریست
برخون شد آسمان و زمین گهیکه نیست
آه روزگار چه خوش بهباغ منزلش گرفت
وقتی شکفته قنچه بهبستان گلش گرفت
ظهرآمدهدشتدرصلات همهعشاق درنماز
اینآخرین نماز حضرتعشق است بهنیاز
حالا که عداوتخصماست و شمر بیحیا
سر برنیزهداد حسینوجانبهمحضر کبریا
السلام و علیک یا ابا عبدالله الحسین
۲.۴k
۲۶ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.