اشک حسرت پارت ۴۶
#اشک حسرت #پارت ۴۶
آسمان :
رفتم تو اتاقم وآماده خواب می شدم فکرم پیش سعید بود واین تازگی نداشت موبایلم رو برداشتم ونگاهی بهش انداختم سعید مسیج داده بود
سعید : شبت بخیر بیداری ؟
تند وسریع نوشتم
- بیدارم
موهام رو شونه زدم ورفتم تو تختم وچراغ ها رو خاموش کردم
نگاهی به صفحه گوشی انداختم
سعید مسیج فرستاده بود ذوق کردم ومسیج اش رو باز کردم
سعید : امشب یه شب اجیب بود برام
- چرا ؟.
سعید : امشب نگاهم فقط روی ساعت بود تا شما اومدین
با شیطنت نوشتم : من یا امید
سعید : امید
- شماره امید رو داری اینا رو به اون بگو
سعید : آسمان
دو دل نوشتم : جان آسمان
سعید : دوست دارم
ضربان قلبم رو هزار بود اشک تو چشام نشست وکم کم از گونه هام سرازیرشد
- فقط خدا می دونه چقدر دوست دارم سعید
سعید : خیلی خوبه که هستی خیلی خوبه واسه کسی انقدر مهم باشی
- همیشه بودی
سعید : کاش بهم می گفتی آسمان نمی دونی چه شب های رو صبح کردم کاش بودی وآرومم می کردی
- از این به بعد هستم هر وقت که بخوای
سعید : حتا الان
خندیدم وگفتم : ما که داریم حرف می زنیم
سعید : کاش یه جور دیگه بود مثلا امشب بر عکس می شد
بازم شیطنت کردم وگفتم : من بیام خواستگاریت
شکلک خنده فرستاد 😀
خندیدم دوباره مسیج فرستاد
سعید : خیلی خندیدم حرفت بامزه بود ولی من بی عرضه بودم که حتا برای ابراز علاقه هم پا پیش نزاشتم
- مهم الانه سعید منو تونداریم
سعید : خیلی خوبی آسمان خیلی دوست دارم بیشتر باهات حرف بزنم ولی نمی تونم ناراحت نمیشی
- نه
سعید : حرف بزنیم
- داریم حرف می زنیم
سعید : صدات رو می خوام
- منتطرتم
چند دقیقه بعد زنگ زد صدای خوش طنین مردونش که یکمم می لرزید تو دلم غوغایی به پا کرده بود
سعید : ببخش این وقت شب زنگ زدم
- سردته سعید
سعید : اره اومدم تو حیاط باورت میشه گرمم شده بود
- خوب شاید تو خونه خیلی گرم بوده
خندید وساکت شد صدای نفس هاش از هر صدای تو این دنیا آرامبخش تر بود
آسمان :
رفتم تو اتاقم وآماده خواب می شدم فکرم پیش سعید بود واین تازگی نداشت موبایلم رو برداشتم ونگاهی بهش انداختم سعید مسیج داده بود
سعید : شبت بخیر بیداری ؟
تند وسریع نوشتم
- بیدارم
موهام رو شونه زدم ورفتم تو تختم وچراغ ها رو خاموش کردم
نگاهی به صفحه گوشی انداختم
سعید مسیج فرستاده بود ذوق کردم ومسیج اش رو باز کردم
سعید : امشب یه شب اجیب بود برام
- چرا ؟.
سعید : امشب نگاهم فقط روی ساعت بود تا شما اومدین
با شیطنت نوشتم : من یا امید
سعید : امید
- شماره امید رو داری اینا رو به اون بگو
سعید : آسمان
دو دل نوشتم : جان آسمان
سعید : دوست دارم
ضربان قلبم رو هزار بود اشک تو چشام نشست وکم کم از گونه هام سرازیرشد
- فقط خدا می دونه چقدر دوست دارم سعید
سعید : خیلی خوبه که هستی خیلی خوبه واسه کسی انقدر مهم باشی
- همیشه بودی
سعید : کاش بهم می گفتی آسمان نمی دونی چه شب های رو صبح کردم کاش بودی وآرومم می کردی
- از این به بعد هستم هر وقت که بخوای
سعید : حتا الان
خندیدم وگفتم : ما که داریم حرف می زنیم
سعید : کاش یه جور دیگه بود مثلا امشب بر عکس می شد
بازم شیطنت کردم وگفتم : من بیام خواستگاریت
شکلک خنده فرستاد 😀
خندیدم دوباره مسیج فرستاد
سعید : خیلی خندیدم حرفت بامزه بود ولی من بی عرضه بودم که حتا برای ابراز علاقه هم پا پیش نزاشتم
- مهم الانه سعید منو تونداریم
سعید : خیلی خوبی آسمان خیلی دوست دارم بیشتر باهات حرف بزنم ولی نمی تونم ناراحت نمیشی
- نه
سعید : حرف بزنیم
- داریم حرف می زنیم
سعید : صدات رو می خوام
- منتطرتم
چند دقیقه بعد زنگ زد صدای خوش طنین مردونش که یکمم می لرزید تو دلم غوغایی به پا کرده بود
سعید : ببخش این وقت شب زنگ زدم
- سردته سعید
سعید : اره اومدم تو حیاط باورت میشه گرمم شده بود
- خوب شاید تو خونه خیلی گرم بوده
خندید وساکت شد صدای نفس هاش از هر صدای تو این دنیا آرامبخش تر بود
۱۸.۳k
۱۳ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.