میثم مطیعی در باره حوادث اخیر شعری گفته که در قم اونرو هم
میثم مطیعی در باره حوادث اخیر شعری گفته که در قم اونرو هم بصورت مداحی اجرا کرده ...و شعر چنین شروع میشود :
میهن من باز زخم از نا برادر خورده ای ....
و منم در پاسخ به ایشون چند بیتی سروده ام ....
......
میهن من باز زخم از نا برادر خورده ای .....
اول شعرت بگفتی میهن من ....میهن تو ....!!!
میهنت را از از کجا آورده ای ....
کس به تو بخشیده آنرا ...یا که ارث است ...
یا که از آشفته بازار گرانی میهنت را می خری ......
گفتی خنجر میزند ان نا برادر .....
خنده دار است ای آخی ....
لحظه ای بنگر به آنچه هست در دست خودت ای نا برادر ، نا تنی .....
کمتر آخر اینچنین افسانه گو .....
خنجر و شلاق و باتوم .....
دیر گاهی است که دگر در دست توست ....
آنچه خود داری به ما نسبت نده ....
ما زبانی سرخ داریم ....
یک سر شوریده چون منصور بر دار حقیقت ....
یک قلم بی مزد ....
و صدها حرف حق ...مانده به دل ....
سفره های خالی از نان ....
زجه های مادر و اندوه و اه یک پدر ....
نو عروسان بی جهاز و ......
خانه ها دلگیر و سرد از اشک و آه و .....
مشتی قرض و قسط و وام و .....
یک دل پر حسرت و چشمان وا مانده به عیش و نوش از ما بهتران ...
گر تو را گوشی برای حق شنیدن نیست ....
ما را نیست جرم ....
حرف حق تلخ بوده از اول چنین ...
و ستمگر هم کر و هم کور و هم لال است آخر تا ابد ...
من کنون یک منتقد ، یک معترض هستم برادر ...
معترض بر ظلم و این بیداد ها ...
منتقد بر اینچنین رفتار و این گفتار ها ...
گرچه هستم منتقد ...یا معترض ..اما بدان
وصله آشوب گر هرگز نمی چسبد به ما ....
دست من تیغی است از نوع قلم ...
من به نیش این قلم خواب از سر ان ناصحان پر ریا بیرون کنم ...
من به لطف این قلم بر جان هر کس یاوه گوید آتشی میافکنم ....
لیک آتش برهمه اموال و برجان کسان دور است ما را از مرام ....
آنکه را آتش زده ...آشوب کرده بایدش رسوا کنی ....
همچنین او را که ناحق بر دهان معترض مشتی زده ...
باتوم زده باید که پیدایش نمود ....
راستی دارم سوالی از شما من یا آخی :
از برای اختلاس و مال و اموالی که مسئولان ز ملت برده اند
از برای این گرانی های پی درپی ...
برای کاخ از ما بهتران ....
از برای بردن سکوی نفت ....
از برای سفرهای خالی از نان یتیمان ....
تاکنون شعری... سرودی ...گفته ای .....
این کلام آخر است :
گرشود حکم ای برادر تا که گیرند مست را
بایدش در شهر گیرند پس هرآنچه هست را
هم کسی را کز سر مستی بر اموال کسی آتش زده
هم کسی را کز غرور و مستی قدرت به کس باتوم زده ....
هر دو را باید کشید در محکمه ....
#سعیدعرفانی
میهن من باز زخم از نا برادر خورده ای ....
و منم در پاسخ به ایشون چند بیتی سروده ام ....
......
میهن من باز زخم از نا برادر خورده ای .....
اول شعرت بگفتی میهن من ....میهن تو ....!!!
میهنت را از از کجا آورده ای ....
کس به تو بخشیده آنرا ...یا که ارث است ...
یا که از آشفته بازار گرانی میهنت را می خری ......
گفتی خنجر میزند ان نا برادر .....
خنده دار است ای آخی ....
لحظه ای بنگر به آنچه هست در دست خودت ای نا برادر ، نا تنی .....
کمتر آخر اینچنین افسانه گو .....
خنجر و شلاق و باتوم .....
دیر گاهی است که دگر در دست توست ....
آنچه خود داری به ما نسبت نده ....
ما زبانی سرخ داریم ....
یک سر شوریده چون منصور بر دار حقیقت ....
یک قلم بی مزد ....
و صدها حرف حق ...مانده به دل ....
سفره های خالی از نان ....
زجه های مادر و اندوه و اه یک پدر ....
نو عروسان بی جهاز و ......
خانه ها دلگیر و سرد از اشک و آه و .....
مشتی قرض و قسط و وام و .....
یک دل پر حسرت و چشمان وا مانده به عیش و نوش از ما بهتران ...
گر تو را گوشی برای حق شنیدن نیست ....
ما را نیست جرم ....
حرف حق تلخ بوده از اول چنین ...
و ستمگر هم کر و هم کور و هم لال است آخر تا ابد ...
من کنون یک منتقد ، یک معترض هستم برادر ...
معترض بر ظلم و این بیداد ها ...
منتقد بر اینچنین رفتار و این گفتار ها ...
گرچه هستم منتقد ...یا معترض ..اما بدان
وصله آشوب گر هرگز نمی چسبد به ما ....
دست من تیغی است از نوع قلم ...
من به نیش این قلم خواب از سر ان ناصحان پر ریا بیرون کنم ...
من به لطف این قلم بر جان هر کس یاوه گوید آتشی میافکنم ....
لیک آتش برهمه اموال و برجان کسان دور است ما را از مرام ....
آنکه را آتش زده ...آشوب کرده بایدش رسوا کنی ....
همچنین او را که ناحق بر دهان معترض مشتی زده ...
باتوم زده باید که پیدایش نمود ....
راستی دارم سوالی از شما من یا آخی :
از برای اختلاس و مال و اموالی که مسئولان ز ملت برده اند
از برای این گرانی های پی درپی ...
برای کاخ از ما بهتران ....
از برای بردن سکوی نفت ....
از برای سفرهای خالی از نان یتیمان ....
تاکنون شعری... سرودی ...گفته ای .....
این کلام آخر است :
گرشود حکم ای برادر تا که گیرند مست را
بایدش در شهر گیرند پس هرآنچه هست را
هم کسی را کز سر مستی بر اموال کسی آتش زده
هم کسی را کز غرور و مستی قدرت به کس باتوم زده ....
هر دو را باید کشید در محکمه ....
#سعیدعرفانی
۲۲.۵k
۰۷ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.