پشت چشمی نازک کرد و گفت : نه خیلی ممنون هانیه جون زحمت هم
پشت چشمی نازک کرد و گفت : نه خیلی ممنون هانیه جون زحمت همه ی کار ها رو کشیده ، دستش درد نکنه !
شونه ای بالا انداختم و گفتم: دستش درد نکنه !
حالا منم که کشته مرده ی کمک کردن نبودم . حمالیش رو هانیه جون بکنه که انقدر مشتاقه، با اون لباسش !
خواستم برم بیرون که گفت : از این به بعدم حواست به بهناز هم باشه، مراعات کن! زشته، دیدتت!
یه جوری حرف میزد انگار من تنها بودم! دیگه نمی شد هیچی بهش نگم!
پلی زدم زیر خنده و گفتم : مهری خانم ! خب یه جوری تربیتش میکردین که بدونه در نزده نباید بره تو اتاق خواب کسی ! یاد نگرفته خب بچه!
دیدم که لبهاش از حرص به هم فشار میداد . اهمیتی ندادم . از آشپزخونه اومدم بیرون .
مهری خانم ! میخواستم عروس خوبی برات باشم ! ولی خودت نخواستی!
شونه ای بالا انداختم و گفتم: دستش درد نکنه !
حالا منم که کشته مرده ی کمک کردن نبودم . حمالیش رو هانیه جون بکنه که انقدر مشتاقه، با اون لباسش !
خواستم برم بیرون که گفت : از این به بعدم حواست به بهناز هم باشه، مراعات کن! زشته، دیدتت!
یه جوری حرف میزد انگار من تنها بودم! دیگه نمی شد هیچی بهش نگم!
پلی زدم زیر خنده و گفتم : مهری خانم ! خب یه جوری تربیتش میکردین که بدونه در نزده نباید بره تو اتاق خواب کسی ! یاد نگرفته خب بچه!
دیدم که لبهاش از حرص به هم فشار میداد . اهمیتی ندادم . از آشپزخونه اومدم بیرون .
مهری خانم ! میخواستم عروس خوبی برات باشم ! ولی خودت نخواستی!
۱۲.۸k
۲۲ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.