خبر تلخ است خیلی تلخ
خبر تلخ است خیلی تلخ
بم باخاک یکسان شد!
نماز صبح میخواندم،دلم با خاک یکسان شد
زمین لرزید،فرزند کویر و پیر نخلستان
به زیر خشت خشت درد و غم با خاک یکسان شد
صدای مویه،بوی تند خون و خاک و خاکستر
نفس در سینه ماند و اه هم با خاک یکسان شد
همین دیروز در این کوچه خاکی ،همین بچه...
همین پایی ک دیگر یک قدم...با خاک یکسان شد
همین دستی ک مانده زیر در،در را برایم باز...
همین پلکی ک حالا روی هم،باخاک یکسان شد
همین لب های خشک و خاکی اش می گفت،بابایی ...
بمیرم! زنده ماندم،کودکم با خاک یکسان شد!
بیایید و ببینید
ای مردم!ای مردم ها!
بم با خاک یکسان شد!
بم باخاک یکسان شد!
نماز صبح میخواندم،دلم با خاک یکسان شد
زمین لرزید،فرزند کویر و پیر نخلستان
به زیر خشت خشت درد و غم با خاک یکسان شد
صدای مویه،بوی تند خون و خاک و خاکستر
نفس در سینه ماند و اه هم با خاک یکسان شد
همین دیروز در این کوچه خاکی ،همین بچه...
همین پایی ک دیگر یک قدم...با خاک یکسان شد
همین دستی ک مانده زیر در،در را برایم باز...
همین پلکی ک حالا روی هم،باخاک یکسان شد
همین لب های خشک و خاکی اش می گفت،بابایی ...
بمیرم! زنده ماندم،کودکم با خاک یکسان شد!
بیایید و ببینید
ای مردم!ای مردم ها!
بم با خاک یکسان شد!
۲۴.۰k
۰۵ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.