💠 روایت آخرین دیدار حاج قاسم خطاب به همراهان جهاد مغنیه :
💠 روایت آخرین دیدار #حاج_قاسم خطاب به همراهان #جهاد_مغنیه :
💢 مراقب پسر من باشید خدا خیرتان دهد...!
🔹 آخرین باری که #حاج_قاسم ، #جهاد را دید دو روز قبل از شهادتش بود؛ با لبی خندان و پُرانرژی مثل همیشه آمد دیدن #ِحاج_قاسم ، با همه برادران حاضر در جمع سلام واحوال پرسی کرد، به #حاج_قاسم اطلاع دادن #جهاد به دیدن شما آمده.
🔸 #حاج_قاسم هم با اشتیاق فراوان برای دیدن او به برادران گفت بگویید سریع بیاید داخل پیش من.
🔹 تا #جهاد داخل اتاق شد #حاج_قاسم از جایش بلند شد او را محکم بغل کرد، #جهاد هم با لحن شیرین و همیشگیاش که #حاج_قاسم را عمو خطاب میکرد و لبخندی که همیشه زمان دیدن #حاج_قاسم بر لب داشت با صدای بلند گفت: خسته نباشید عمو! و شانهی #حاج_قاسم را بوسید، خم شد تا دست #حاج_قاسم را ببوسد اما حاج آقا ممانعت کرد.
🔸 #جهاد هم با صدای آرام رو به سمت او گفت: آخر من آرزو به دل میمانم.
🔹 باهم نشستند و چای خوردن.
برادری که مسئول #جهاد بود آمد داخل اتاق، #حاج_قاسم تا او را دید گفت: برادر، #جهاد را اول به خدا دوم به شما میسپارم؛ جان شما و جان او!
⛔ ️ ایشان اجازهی اینکه به خط مقدم برود را از طرف من ندارد!
🔸 #جهاد لبخندی زد و باز شانهی #حاج_قاسم را بوسید و دستش را بر روی شانه ایشان گذاشت و گفت عمو جان من به فدای شما؛ #حاج_قاسم هم نگاهی پراز عشق و محبت به #جهاد کرد و همینطور که به #جهاد نگاه میکرد رو به سمت آن برادر مسئول گفتن: مراقب پسر من باشید خدا خیرتان دهد...!
❣ آن لحظه همه حاضران در آن جمع عمق عشق و محبت پدر و پسری را بین #جهاد و #حاج_قاسم فهمیدن...
💟 #شهید_جهاد_مغنیه
💢 مراقب پسر من باشید خدا خیرتان دهد...!
🔹 آخرین باری که #حاج_قاسم ، #جهاد را دید دو روز قبل از شهادتش بود؛ با لبی خندان و پُرانرژی مثل همیشه آمد دیدن #ِحاج_قاسم ، با همه برادران حاضر در جمع سلام واحوال پرسی کرد، به #حاج_قاسم اطلاع دادن #جهاد به دیدن شما آمده.
🔸 #حاج_قاسم هم با اشتیاق فراوان برای دیدن او به برادران گفت بگویید سریع بیاید داخل پیش من.
🔹 تا #جهاد داخل اتاق شد #حاج_قاسم از جایش بلند شد او را محکم بغل کرد، #جهاد هم با لحن شیرین و همیشگیاش که #حاج_قاسم را عمو خطاب میکرد و لبخندی که همیشه زمان دیدن #حاج_قاسم بر لب داشت با صدای بلند گفت: خسته نباشید عمو! و شانهی #حاج_قاسم را بوسید، خم شد تا دست #حاج_قاسم را ببوسد اما حاج آقا ممانعت کرد.
🔸 #جهاد هم با صدای آرام رو به سمت او گفت: آخر من آرزو به دل میمانم.
🔹 باهم نشستند و چای خوردن.
برادری که مسئول #جهاد بود آمد داخل اتاق، #حاج_قاسم تا او را دید گفت: برادر، #جهاد را اول به خدا دوم به شما میسپارم؛ جان شما و جان او!
⛔ ️ ایشان اجازهی اینکه به خط مقدم برود را از طرف من ندارد!
🔸 #جهاد لبخندی زد و باز شانهی #حاج_قاسم را بوسید و دستش را بر روی شانه ایشان گذاشت و گفت عمو جان من به فدای شما؛ #حاج_قاسم هم نگاهی پراز عشق و محبت به #جهاد کرد و همینطور که به #جهاد نگاه میکرد رو به سمت آن برادر مسئول گفتن: مراقب پسر من باشید خدا خیرتان دهد...!
❣ آن لحظه همه حاضران در آن جمع عمق عشق و محبت پدر و پسری را بین #جهاد و #حاج_قاسم فهمیدن...
💟 #شهید_جهاد_مغنیه
۳۹.۱k
۰۲ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.