💌 خاطره های رنگی
💌 خاطرههای_رنگی
سن زیادی نداشتم؛
آن روزها همه ماجراهای
مدرسه را حفظ میکردم،
تا بعدا، برای
خانومجان تعریف کنم 💤
.
از شنیدههای مریم و سمیه و
اخم خانم معلم و زیرچشمیهای
⛅ آن یکی همکلاسی
خانومجان،
به روی خودش هم
نمیآورد که این بحثها
🐤 بحثهای کودکانه بوده و زود
یادمان میرود چه شد و
چه کردیم ...
.
سر صبر، حرفهایم را
میشنید و با همان تهلهجهی
زیبا 🍀 و با مهربانی
نصیحتم میکرد
.
حالا
گاهی با خودم فکر میکنم، کاش
این روزها که دغدغههایمان
بزرگتر و واقعیتر شده،
خانومجان هم
هنــوز کنــارمان بــود . . . 🌸 🍃
.
.
🔆 یاد_بزرگترهایی_که_نیستند_بخیر
.
.
.
سن زیادی نداشتم؛
آن روزها همه ماجراهای
مدرسه را حفظ میکردم،
تا بعدا، برای
خانومجان تعریف کنم 💤
.
از شنیدههای مریم و سمیه و
اخم خانم معلم و زیرچشمیهای
⛅ آن یکی همکلاسی
خانومجان،
به روی خودش هم
نمیآورد که این بحثها
🐤 بحثهای کودکانه بوده و زود
یادمان میرود چه شد و
چه کردیم ...
.
سر صبر، حرفهایم را
میشنید و با همان تهلهجهی
زیبا 🍀 و با مهربانی
نصیحتم میکرد
.
حالا
گاهی با خودم فکر میکنم، کاش
این روزها که دغدغههایمان
بزرگتر و واقعیتر شده،
خانومجان هم
هنــوز کنــارمان بــود . . . 🌸 🍃
.
.
🔆 یاد_بزرگترهایی_که_نیستند_بخیر
.
.
.
۱۲.۲k
۰۳ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.