آسمان روشن است،چشمانت دیده میشوند ، آسمان فروغ میخواند ،
آسمان روشن است،چشمانت دیده میشوند ، آسمان فروغ میخواند ، من کیلومتر ها از تو دور میشوم، اما زیبا ، زیبا یادت باشد که این جان آشفته روحش پیش توست، این فاصله نمیتواند ، نمیتواند مرا از تو دور کند ، زیبا شنیده ام غم به سراغت آمده ، عاح بر من که نبودم در کنارت ، زیبا سوالی تمام افکارم را در بر گرفته، در وجودت هنوز زیبایی با چشمان ریز و درشت ، هنوز چشمانی تر مرا مینگرد ؟ اگر در کنارت بودم باهم از این دیوار سختی رد میشدیم ..
اما حیف که سر نوشت فاصله را برای ما نوشت ،زیبا برایم بخند، صدای خندهایت به گوشم میرسد من یک آدم دیگر میشوم ، یاد شب هایی می افتم که در تو نگاه میکردم و ثانیه ها متوقف میشدند ، چشمانت همانند پروانه ای به دور شقایق زیباست ،چشمانت مانند اشعار احمد زیباست، آری زیبا گفت :
من در تو نگاه میکنم
در تو نفس میکشم
و زندگی مرا تکرار میکند
زیبا رخ زیبایت را به دنیا نشان بده ، زیبای من باید خندان باشد مگر نه؟ زیبا چند روزی باید بستر دکتری باشم میگوید نا آرامم ، به گمان بر سر رسیدن به تو هنوز زنده ام ،زیبا آغوشت برایم باز است ؟ میخواهم قاصدک شوم شهر ها را پرواز کنم به سراغت بیایم، خبر ماندنم را بدهم ، زیبا چای را دم کن میخواهم در کنارت چای بخورم و یک عمر برایت حرف بزنم ، زیبا زیبا زیبا .. زیبا دستانت را به من قرض بده تا اشک هایم را پاک کنم ، این اشک ها دیگر از من اجازه نمیگیرند ، کافی است نام تو را ببرم تا یک عمر امانم ندهند، زیبا نوشته هایم تمامی ندارند ، میروم کمی به آسمان خیره شوم صدای پرنده هارا گوش کنم ، شاید از چشمانم حرف هایم را فهمیدند به گوشت رساندند ، زیبای من خدانگهدار .
اما حیف که سر نوشت فاصله را برای ما نوشت ،زیبا برایم بخند، صدای خندهایت به گوشم میرسد من یک آدم دیگر میشوم ، یاد شب هایی می افتم که در تو نگاه میکردم و ثانیه ها متوقف میشدند ، چشمانت همانند پروانه ای به دور شقایق زیباست ،چشمانت مانند اشعار احمد زیباست، آری زیبا گفت :
من در تو نگاه میکنم
در تو نفس میکشم
و زندگی مرا تکرار میکند
زیبا رخ زیبایت را به دنیا نشان بده ، زیبای من باید خندان باشد مگر نه؟ زیبا چند روزی باید بستر دکتری باشم میگوید نا آرامم ، به گمان بر سر رسیدن به تو هنوز زنده ام ،زیبا آغوشت برایم باز است ؟ میخواهم قاصدک شوم شهر ها را پرواز کنم به سراغت بیایم، خبر ماندنم را بدهم ، زیبا چای را دم کن میخواهم در کنارت چای بخورم و یک عمر برایت حرف بزنم ، زیبا زیبا زیبا .. زیبا دستانت را به من قرض بده تا اشک هایم را پاک کنم ، این اشک ها دیگر از من اجازه نمیگیرند ، کافی است نام تو را ببرم تا یک عمر امانم ندهند، زیبا نوشته هایم تمامی ندارند ، میروم کمی به آسمان خیره شوم صدای پرنده هارا گوش کنم ، شاید از چشمانم حرف هایم را فهمیدند به گوشت رساندند ، زیبای من خدانگهدار .
۴۶.۱k
۰۷ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.