پارت ۱۱
پارت ۱۱
_ هی دختره
یاس با شنیدن صدا برگشت و پشت سرش رو نگاه کرد و با دیدن پسری مست کمی ترسید ولی ترجیح داد فرار کنه تا برگشت دستش توست همون پسر گرفته شد یاس گرچه رزمی کار بود ولی بازم زورشو به یک پسر نمیرسید پسر یاس رو تا حر خیلی زیادی به خودش چسبوند و یاس شروع کرد به کمک خواستم
یاس:کمک
پسر هیچ کس اینجا نیست همه اون سر تو مهمونین و کسی صدای تورو نمیشنوه
پسر تا اومد لب های یاس رو مزه کنه با کشیده شدنش به عقب متوقف شد و بلا فاصله مشتی توی صورتش خوابونده شده و پسر با اولین ضربه به خودش اومد و در رفت
یاس اونطرف افتاده بود روی زمین
کوکی:کنچانا 😟 (خوبی)
یاس :چوآء..(خوبم)
یونگی: خوبه که خوبی کوکی بریم
یاس :ممنون
کوکی و یونگی: 😶
یاس : ممنون ولی شما داشتین دنبالم میکردین؟؟
یونگی:ببخشید که جلو در اتاق من وایسادی
یاس : خواهش
یونگی: 😒 بریم کوک
کوکی: باشه اومدم
یاس برگشت به سالن
بچه ها :چیشد ؟؟؟
یاس:چیز خواستی نشد
یونگی:ولی من کنجکاوم داشتن در مورد کدوم پسر حرف میزدن
تهیونگ:هانا به جزء تو سر کی با بقیه دعوا میکنه😑
یونگی : چه میدونم
بعد مهمونی
یاس: وای من باید برم تو اون اتاق ؟:/ راستی گوشیم کو
رومینا : من چمیدونم
نامجون:فکر کنم این گوشی تو باشه
با شنیدن این صدا یاس برگشت
یاس :اره خودشه ممنون
نامجون : خواهش
یاس : کجا بود ؟؟؟
نامجون :اون موقع که افتادی اینم از دستت افتاد
یاس : اها ممنون
نامجون: خواهش
یاس وارد اتاق میشه و با دیدن هانا دوباره پوکر میشه و میره سمت تختش و هنسفرشو میزاره و یک اهنگ رو پلی کرد
بچه ها باور کنین قصد داشتم پارتا رو طولانی کنم ولی با مشکلی که برای صدف اون یکی نویسنده پیش اومد نشد واقعا ببخشید🙂 🙂
_ هی دختره
یاس با شنیدن صدا برگشت و پشت سرش رو نگاه کرد و با دیدن پسری مست کمی ترسید ولی ترجیح داد فرار کنه تا برگشت دستش توست همون پسر گرفته شد یاس گرچه رزمی کار بود ولی بازم زورشو به یک پسر نمیرسید پسر یاس رو تا حر خیلی زیادی به خودش چسبوند و یاس شروع کرد به کمک خواستم
یاس:کمک
پسر هیچ کس اینجا نیست همه اون سر تو مهمونین و کسی صدای تورو نمیشنوه
پسر تا اومد لب های یاس رو مزه کنه با کشیده شدنش به عقب متوقف شد و بلا فاصله مشتی توی صورتش خوابونده شده و پسر با اولین ضربه به خودش اومد و در رفت
یاس اونطرف افتاده بود روی زمین
کوکی:کنچانا 😟 (خوبی)
یاس :چوآء..(خوبم)
یونگی: خوبه که خوبی کوکی بریم
یاس :ممنون
کوکی و یونگی: 😶
یاس : ممنون ولی شما داشتین دنبالم میکردین؟؟
یونگی:ببخشید که جلو در اتاق من وایسادی
یاس : خواهش
یونگی: 😒 بریم کوک
کوکی: باشه اومدم
یاس برگشت به سالن
بچه ها :چیشد ؟؟؟
یاس:چیز خواستی نشد
یونگی:ولی من کنجکاوم داشتن در مورد کدوم پسر حرف میزدن
تهیونگ:هانا به جزء تو سر کی با بقیه دعوا میکنه😑
یونگی : چه میدونم
بعد مهمونی
یاس: وای من باید برم تو اون اتاق ؟:/ راستی گوشیم کو
رومینا : من چمیدونم
نامجون:فکر کنم این گوشی تو باشه
با شنیدن این صدا یاس برگشت
یاس :اره خودشه ممنون
نامجون : خواهش
یاس : کجا بود ؟؟؟
نامجون :اون موقع که افتادی اینم از دستت افتاد
یاس : اها ممنون
نامجون: خواهش
یاس وارد اتاق میشه و با دیدن هانا دوباره پوکر میشه و میره سمت تختش و هنسفرشو میزاره و یک اهنگ رو پلی کرد
بچه ها باور کنین قصد داشتم پارتا رو طولانی کنم ولی با مشکلی که برای صدف اون یکی نویسنده پیش اومد نشد واقعا ببخشید🙂 🙂
۴۴.۲k
۰۳ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.