"از روزی که متوجه شدم زنده ام و می بینم و می شنوم و لمس م
"از روزی که متوجه شدم زندهام و میبینم و میشنوم و لمس میکنم ، رنجی بدون توقف همراهم بود . در شادترینِ لحظهها، در تولدها، در عروسیها و میهمانیها. در خانه ،در تنهایی در جمع، در بیداری، حتی در خواب ...
ایستاده ، نشسته ، خوابیده ، از این پهلو به پهلوی دیگر...
اصلا خوب که فکر میکنم میبینم از نطفه غمگین بودهام ...
رنج مادرزادی که دائما همراهم بود...
عیدها خفه میشدم.مثل سبزهی عید گره میخوردم.گرهای که هیچوقت به دست هیچکس باز نشد ..
سر کلاس، درجای دیگری بودم و جغرافی اهمیتی برایمنداشت؛
چه فرق میکرد کجا باشم و اصلا بدانم این کجاست و آن کجا !؟ من!! که همه جا غمگین بودم !! اصلا گیریم که تاریخ راست میگفت و همه بر حق !!
آی اَم بلکبورد ...
مفتعلن مفتعلن کشت مرا و از ده بالاتر نگرفتم.
ریاضی بدونم که چیو در چی ضرب کنم ؟؟
غم در غم میشه غم !! نهایتن ماتم!!
چیو از چی کسر کنم؟ چیو تقسیم کنم و چیو به جهانم اضافه کنم؟؟؟!
آقای بوفه یه ساندویچ بده با سه تا نون اضافه!!!
بیایین بچهها! تقسیم بر ۳ ...
کسری نوشابه رو هم فردا میدم."
ایستاده ، نشسته ، خوابیده ، از این پهلو به پهلوی دیگر...
اصلا خوب که فکر میکنم میبینم از نطفه غمگین بودهام ...
رنج مادرزادی که دائما همراهم بود...
عیدها خفه میشدم.مثل سبزهی عید گره میخوردم.گرهای که هیچوقت به دست هیچکس باز نشد ..
سر کلاس، درجای دیگری بودم و جغرافی اهمیتی برایمنداشت؛
چه فرق میکرد کجا باشم و اصلا بدانم این کجاست و آن کجا !؟ من!! که همه جا غمگین بودم !! اصلا گیریم که تاریخ راست میگفت و همه بر حق !!
آی اَم بلکبورد ...
مفتعلن مفتعلن کشت مرا و از ده بالاتر نگرفتم.
ریاضی بدونم که چیو در چی ضرب کنم ؟؟
غم در غم میشه غم !! نهایتن ماتم!!
چیو از چی کسر کنم؟ چیو تقسیم کنم و چیو به جهانم اضافه کنم؟؟؟!
آقای بوفه یه ساندویچ بده با سه تا نون اضافه!!!
بیایین بچهها! تقسیم بر ۳ ...
کسری نوشابه رو هم فردا میدم."
۱۵.۹k
۰۴ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.