کمی از نیمه شب گذشته بود،
کمی از نیمه شب گذشته بود،
خودم را به خواب زدم،
چشمهایم را بستم ..
اما نه خواب به سراغم میآمد
نه چشمهایم به دنبالش میرفت ..
تنها ،
خیال تو بود و
خیال تو بود و
خیال تو ..
که تا صبح
در سیاهیِ پشت پلکهایم
مرا تبدیل به دلتنگترین
آدم امشب میکرد...
خودم را به خواب زدم،
چشمهایم را بستم ..
اما نه خواب به سراغم میآمد
نه چشمهایم به دنبالش میرفت ..
تنها ،
خیال تو بود و
خیال تو بود و
خیال تو ..
که تا صبح
در سیاهیِ پشت پلکهایم
مرا تبدیل به دلتنگترین
آدم امشب میکرد...
۵.۳k
۰۸ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.