در کوچ پرستوها در همهمه گل می کرد
در کوچ پرستوها در همهمه گل میکرد
در شور قناریها با زمزمه گل میکرد
در دامن دلتنگی بیواهمه گل میکرد
در حنجره سرخش یا فاطمه گل میکرد
چون عطر نجیب یاس در پنجرهها جاری است
با نعره یا عباس در حنجرهها جاری است
گلبانگ اذان او از ماذنه میرویید
مانند گل خورشید از روزنه میرویید
با تنتنه گل میکرد با هیمنه میرویید
در میسره میجوشید در میمنه میرویید
مردی که نبردی سخت با ما و منیها داشت
پیکار اهورایی با اهرمنیها داشت
موسیقی چشم او با قافیه میجوشید
آهنگ مناجاتش در ادعیه میجوشید
با زمزمه میرویید با مرثیه میجوشید
آن مرد که خون او در بادیه میجوشید
گلهای شقایق را آتش زده داغ او
داغی که فروزان خواست این کوره چراغ او
مردی که تبار او از ایل تبر بوده است
یک عمر خلیلآسا همزاد خطر بوده است
قد قامت تکبیرش هنگام اثر بوده است
در حنجر فریادش طوفان شرر بوده است
مردی که پای زر زنجیر زدن داند
شیری که به روی زور شمشیر زدن داند
#قاسم جان هنوز وقتش نرسیده...
در شور قناریها با زمزمه گل میکرد
در دامن دلتنگی بیواهمه گل میکرد
در حنجره سرخش یا فاطمه گل میکرد
چون عطر نجیب یاس در پنجرهها جاری است
با نعره یا عباس در حنجرهها جاری است
گلبانگ اذان او از ماذنه میرویید
مانند گل خورشید از روزنه میرویید
با تنتنه گل میکرد با هیمنه میرویید
در میسره میجوشید در میمنه میرویید
مردی که نبردی سخت با ما و منیها داشت
پیکار اهورایی با اهرمنیها داشت
موسیقی چشم او با قافیه میجوشید
آهنگ مناجاتش در ادعیه میجوشید
با زمزمه میرویید با مرثیه میجوشید
آن مرد که خون او در بادیه میجوشید
گلهای شقایق را آتش زده داغ او
داغی که فروزان خواست این کوره چراغ او
مردی که تبار او از ایل تبر بوده است
یک عمر خلیلآسا همزاد خطر بوده است
قد قامت تکبیرش هنگام اثر بوده است
در حنجر فریادش طوفان شرر بوده است
مردی که پای زر زنجیر زدن داند
شیری که به روی زور شمشیر زدن داند
#قاسم جان هنوز وقتش نرسیده...
۵.۷k
۱۰ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.