قالی زندگی ام رنگین بود
قالی زندگی ام رنگین بود
سرخ و سبز و آبی
بافته ام آنرا با دل تنگی
گره هایش روشن
تارهایش از غم
پودش از یکرنگی
قالیم زیبا بود
انتظارم خشکید
چشم هایم به در ِ استقبال
تا ابد گریان ماند
وکسی قصد خریدش...هرگز
قالی من پوسید
قیمتش ارزان شد
و کسی باز نیامد افسوس
قصد آن دارم تا
قالی ام را تنها
ته دریای فنا
دور اندازم دور
و دگر قالی احساس نبافم هرگز...! ...
(میم)
سرخ و سبز و آبی
بافته ام آنرا با دل تنگی
گره هایش روشن
تارهایش از غم
پودش از یکرنگی
قالیم زیبا بود
انتظارم خشکید
چشم هایم به در ِ استقبال
تا ابد گریان ماند
وکسی قصد خریدش...هرگز
قالی من پوسید
قیمتش ارزان شد
و کسی باز نیامد افسوس
قصد آن دارم تا
قالی ام را تنها
ته دریای فنا
دور اندازم دور
و دگر قالی احساس نبافم هرگز...! ...
(میم)
۸۲۱
۲۰ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.