در غروب بی فروغ اشنایی
در غروب بی فروغ اشنایی
این منو تو در سر راه جدایی
خاطراتی مانده از ، هر شام و هر روز
سرگذشتی دارد این عشق جگر سوز
میروی با بی قراری ، یادی از خود میگذاری
مینهی یادی غم انگیز ، خاطراتی حسرت انگیز !
همرهِ ، آهی شرر خیز !
در غم ما ؛ مهر و مه ؛ افسرده گردد چهره ی شاداب گل پژمرده گردد
در غروب بی فروغ اشنایی
این منو تو در سر راه جدایی
یعذ از این ما ؛با جدایی اشنایی
با غم بی اشنایی اشناییم !
این منو تو در سر راه جدایی
خاطراتی مانده از ، هر شام و هر روز
سرگذشتی دارد این عشق جگر سوز
میروی با بی قراری ، یادی از خود میگذاری
مینهی یادی غم انگیز ، خاطراتی حسرت انگیز !
همرهِ ، آهی شرر خیز !
در غم ما ؛ مهر و مه ؛ افسرده گردد چهره ی شاداب گل پژمرده گردد
در غروب بی فروغ اشنایی
این منو تو در سر راه جدایی
یعذ از این ما ؛با جدایی اشنایی
با غم بی اشنایی اشناییم !
۱.۰k
۰۴ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.