۴۴
مطلب
۷۳
دنبال کننده
۴۲
دنبال شونده
تــاب تــاب عبــــاسی خــــدا خــسـتم ازبــازی
دنـیــــــا چــــقد تــابــم داد کاشـــکی مــــن و بنــــدازی
مــــن یـه دخترم بااحساسات وروحیه لطیف ونازک
زود میرنجم از خییلی حرفای
اونایی که اطرافمن...
ادعانمیکنم خیلی خوبم نه اصلن گاهی اوقات بداخلاق میشم بدمیشم
ولی بخدا دست خودم نیس
یه عده ادم اطرافمن که واسم خیلی ارزش دارن حتی بیشترازخودم عاشقشونم
خودم واونقدا قبول ندارم گاهی وقتا ازخودم بدم میاد
گاهی اوقات بدجور داغ میکنم
همیشه دنبال یکیم واسش درددل کنم ولی انگاری هیشکی نیس
میشینم واس خودم مینویسم دردام وناراحتیام و
یه عده میگن مظلومی اره یه جورایی گاهی سکوت
وبیشتر ترجیح میدم تااینکه حرفی بزنم گاهی میزنم به در شر بودن میشم یه دخترشروشیطون که هیشکی از پس زبونش برنمیاد
بعضیامیگن خیلی مهربونی راستش من خودم نمیتونم نظری بدم
دردام وبیشتر توخودم میریزم تااینکه بروزش بدم توخلوت وشبا یهویی
همینجور یهو اشکام میریزه بدون اینکه دست خودم باشه
خیلیا اشک مو درمیارن بدون اینکه خودشون بفهمن داغونم میکنن دلمو میشکونن
ولی اینو خوب میدونم که : کسی نمیتونه به دلش بگه نشکنه ولی من یادش دادم وقتی شکست لبه تیزش دست اونیو که شسته نبره...
بالاخره من همینم باهمه ی خوبیا وبدیام ...