اسمم ستایشه |: سال ۸۵ دنیا امدم تمام
#طاها عصبی هرچی روی میز آیینه بودو پرت کردم .... نشستم کنار...
#رها طاها محکم بنی از پشت کشید که پرت شد روی پارکتای خونه ،ب...
#رها همینطوری که رو کاناپه لش کرده بودم که صدای زنگ خونه منو...
#رها یه هودی مشکی تارونم پوشیدم ،بایه جفت جوراب ساق بلند رنگ...
#رها داشت پامو ماساژ میدادکه یهو فشار محکمی به رگ روی پام آو...
#رها آروم چشامو باز کردم که دیدم تو بغل طاهام لبخندی رولبم ن...
#طاها عصبی داشتم نگاش میکردم که لباسایی که چپونده بود تو چمد...
#رها وحشی داشت لبامو می بوسید دوباره طعم خون لعنتیو توی دهنم...
#طاها اخم غلیظی روی پیشونیم نشست همینطورداشتم نگاش میکردم که...
#طاها قلبم تیکه تیکه شد از اینجوری دیدنش ولی نباید واسم مهم ...
#طاها خواستم بکشم عقب ولی انگار سست شده بودم نمیتونستم از لب...
#رها دستم بد میسوخت ولی رد سوختگی قلبم بیشتر از اون درد دا...
#رها هق هقم صدای سکوت تاریکی اتاق شد ،روی سرامیکای سرد حموم ...
#طاها چشم چرخوندم تو اجزای صورتش ،این بود هدف انتقامه من ،با...
#طاها به تکون دادن سرم اکتفا کردم که لبخندی بهم زد ... تو چ...
#طاها فریال دستای رها رو توی دستش گرفتو گفت:وای رها خیلی بهت...
دستای گرمشو توی دستم گرفتم،کاش هیچوقت گذشته رو کنکاش نمیکرد...
#طاها به سمت اتاق مشترکمون رفتم باز لایه حوله خیس که دورش پی...
#رها عصبی نگاهی بهم کرد و رفت نشست پست فرمون ،منو نازی عقب ن...