part 54
part 54
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
تینا«با تعجب»:او...اون پسر..ت..تو بودی؟!
نیما:آخی تینا کوچولو ترسیدی؟
من برای رسیدن به تو هر کاری میکنم این که چیزی نبود
تینا«با گریه»:تروخدا ولم کن چی از جونم میخوای بابا دست از سرم بردار
نیما:بابا تو چقدر ترسویی نمیخوام ببرم بکشمت که:/
یه چند شب لازمت دارم کارم که باهات تموم شد ولت میکنم بری همین
تینا:کجا میخوای ببری منو؟!
نیما:نترس خانوم خوشگله یک ساعتی بی هوشت میکنم وقتی به هوش اومدی میفهمی کجایی.اینجوری سوپرایزم میشی
تینا:نیما بزار برم تروخدا مامان بابام منتظرمن نگران میشن بخدا
نیما:متاسفانه برای من فعلن فقط تو و اندامت مهمن نه نگرانی خونوادت.
نیما اومد سمتم من هی عقب عقب رفتم تا جایی که خوردم به دیوار پشتی جیغ کشیدم ولی نیما جلوی دهنمو گرفت و یه پودری رو آورد جلو دماغم و بعد چند ثانیه چشمام سیاهی رفتن و دیگه چیزی نفهمیدم...
پارت های صحنه دار از رگ گردن به شما نزدیک ترند😁
ࡃܢܚ݅ࡐ߳ ࡅ࡙ߊ ܣࡐܚࡍ◁❚❚▷
نویسندگان:«یونا♡کارولین♡»
تینا«با تعجب»:او...اون پسر..ت..تو بودی؟!
نیما:آخی تینا کوچولو ترسیدی؟
من برای رسیدن به تو هر کاری میکنم این که چیزی نبود
تینا«با گریه»:تروخدا ولم کن چی از جونم میخوای بابا دست از سرم بردار
نیما:بابا تو چقدر ترسویی نمیخوام ببرم بکشمت که:/
یه چند شب لازمت دارم کارم که باهات تموم شد ولت میکنم بری همین
تینا:کجا میخوای ببری منو؟!
نیما:نترس خانوم خوشگله یک ساعتی بی هوشت میکنم وقتی به هوش اومدی میفهمی کجایی.اینجوری سوپرایزم میشی
تینا:نیما بزار برم تروخدا مامان بابام منتظرمن نگران میشن بخدا
نیما:متاسفانه برای من فعلن فقط تو و اندامت مهمن نه نگرانی خونوادت.
نیما اومد سمتم من هی عقب عقب رفتم تا جایی که خوردم به دیوار پشتی جیغ کشیدم ولی نیما جلوی دهنمو گرفت و یه پودری رو آورد جلو دماغم و بعد چند ثانیه چشمام سیاهی رفتن و دیگه چیزی نفهمیدم...
پارت های صحنه دار از رگ گردن به شما نزدیک ترند😁
۲۷۰
۰۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.