قشنگ ترین عذاب من پارت ۱۱
قشنگ ترین عذاب من پارت ۱۱
ویو کوک
جیمین : ساکتتتتتت(آروم و حرصی)
ته : تو بهش گفتی توله؟!(رو به جیمین)
جیمین : چ...چی؟ن...نه ، ا...این...
ته : هیششش...برو بیرون کوک (سرد)
نمیدونم چی شده . جیمین وقتی حرفم رو شنید رنگ و روش رفت ...
با تعجب رفتم بیرون و درو بستم
نشستم رو مبل و بیخیال شدم ؛ بعد ۱۰ مین جیمین با صورت بغضی اومد بیرون
خدایااااا...مگه چی بود ؟؟
کوک : ج.... جیمین...خوبی؟(نگران)
جیمین : بیشعور هی دارم بهت میگم ساکت باش بعد هی ادامه میدی (بغض)
کوک : ب...ببخشید جیمین شی ، چیشد مگه؟(تعجب)
جیمین : چی میخواستی بشه؟ بخاطر تو منو گا...هیچی
میخواست یه چیزی بگه اما جلو دهنشو گرفت و حرفشو خورد . کنجکاو شدم ببینم چی میخواست بگه
کوک : بخاطر من چی؟!!(تعجب)
جیمین : هیچی بابا
کوک : بگو دیگهههه
جیمین : هیچ...عه اونجا رو جیهوپ هیونگی
تا اینو گفت برگشتم سمتش . جیهوپ داشت میومد و جیمینم از دستم در رفت
پوففففف فقط بلده ذهن آدمو درگیر کنه بره
بی تر ادب ://
رفتم سمت جیهوپ و سلام کرد
کوک : سلام هیونگ
جیهوپ : سلاممممم جونگ کوکی(بغلش کرد)
کوک : خوبی؟!
جیهوپ : عالی...تو چطوری بچه؟
کوک : بد نیستم :)
جیهوپ : خوبه .! جیمین کجاست؟
کوک : آیششش... هیچی در رفت
جیهوپ : در رفت؟؟
کوک : قرار بود یه چیزی بهم بگه ، اما پیچوند و در رفت
جیهوپ : احتمالا سر تهیونگ بوده نه؟
کوک : نمیدونم چی بود؛ از اتاق رییس که اومد بیرون بغض کرد و بعدشم منو پیچوند
جیهوپ : تهیونگم دیگه خیلی تند میره(آروم)
کوک : هوم؟
جیهوپ : هیچی...بعدا میبینمت ، فعلا میرم پیش جیمین .
کوک : با...شه.
همشون یه چی شون میشدا...
حوصله نداشتم . اینم همینطوری تو اتاقش چپیده بود و بیرون نمیومد
نشستم رو مبل و به بیرون زل زدم
حدود ۲۰ مین فقط بیرونو نگا میکردم که دیگه صبرم سر اومد و رفتم داخل
ته : در زدن یادت ندادن؟؟(سرد)
کوک : معذرت میخوام(آروم)
ته : فرمایش؟(سرد)
کوک : بیرون نمیرید؟؟
ته : باید جواب پس بدم؟!
کوک : بله...ببخشید ، میخواستم برم تا جایی و برگردم
ته : کجا؟
کوک : بله؟؟
ته : کجا!؟(سرد)
کوک : یه کار فوری برام پیش اومده...که خب اگر نزارین نمیرم
ته : برو ... اما بیشتر از ۲ ساعت نشه ؛ چون بعدش میخوام برم(سرد)
کوک : بله چشم
ته : در ضمن یادت باشه که باید بعدش بیشتر بمونی...چون دو ساعت مرخصی میری
کوک : بلههه!!!؟
ته : چیه؟ انتظار داری چی بگم؟؟ خیر سرت بادیگارد شخصی منی.
چقدر ور میزنه . خب بیتربیت من اگر میخواستم تو رو تحمل کنم نمیگفتم که برم.
همش به جونم غر میزنه ؛ خر بی اعصاب
اومدم بیرون و رفتم سمت موتورم
راه افتادم سمت خونه ام
ویو تهیونگ
.....
توجه توجه : ( بچه ها اگر تو فیک از طرف اعضا فش میدم ، ناراحت نشین یا بهتون بر نخوره ها...این اسمش روشه . فیک ؛ بازم یه کره معذرت گوگولیا ؛] )
ویو کوک
جیمین : ساکتتتتتت(آروم و حرصی)
ته : تو بهش گفتی توله؟!(رو به جیمین)
جیمین : چ...چی؟ن...نه ، ا...این...
ته : هیششش...برو بیرون کوک (سرد)
نمیدونم چی شده . جیمین وقتی حرفم رو شنید رنگ و روش رفت ...
با تعجب رفتم بیرون و درو بستم
نشستم رو مبل و بیخیال شدم ؛ بعد ۱۰ مین جیمین با صورت بغضی اومد بیرون
خدایااااا...مگه چی بود ؟؟
کوک : ج.... جیمین...خوبی؟(نگران)
جیمین : بیشعور هی دارم بهت میگم ساکت باش بعد هی ادامه میدی (بغض)
کوک : ب...ببخشید جیمین شی ، چیشد مگه؟(تعجب)
جیمین : چی میخواستی بشه؟ بخاطر تو منو گا...هیچی
میخواست یه چیزی بگه اما جلو دهنشو گرفت و حرفشو خورد . کنجکاو شدم ببینم چی میخواست بگه
کوک : بخاطر من چی؟!!(تعجب)
جیمین : هیچی بابا
کوک : بگو دیگهههه
جیمین : هیچ...عه اونجا رو جیهوپ هیونگی
تا اینو گفت برگشتم سمتش . جیهوپ داشت میومد و جیمینم از دستم در رفت
پوففففف فقط بلده ذهن آدمو درگیر کنه بره
بی تر ادب ://
رفتم سمت جیهوپ و سلام کرد
کوک : سلام هیونگ
جیهوپ : سلاممممم جونگ کوکی(بغلش کرد)
کوک : خوبی؟!
جیهوپ : عالی...تو چطوری بچه؟
کوک : بد نیستم :)
جیهوپ : خوبه .! جیمین کجاست؟
کوک : آیششش... هیچی در رفت
جیهوپ : در رفت؟؟
کوک : قرار بود یه چیزی بهم بگه ، اما پیچوند و در رفت
جیهوپ : احتمالا سر تهیونگ بوده نه؟
کوک : نمیدونم چی بود؛ از اتاق رییس که اومد بیرون بغض کرد و بعدشم منو پیچوند
جیهوپ : تهیونگم دیگه خیلی تند میره(آروم)
کوک : هوم؟
جیهوپ : هیچی...بعدا میبینمت ، فعلا میرم پیش جیمین .
کوک : با...شه.
همشون یه چی شون میشدا...
حوصله نداشتم . اینم همینطوری تو اتاقش چپیده بود و بیرون نمیومد
نشستم رو مبل و به بیرون زل زدم
حدود ۲۰ مین فقط بیرونو نگا میکردم که دیگه صبرم سر اومد و رفتم داخل
ته : در زدن یادت ندادن؟؟(سرد)
کوک : معذرت میخوام(آروم)
ته : فرمایش؟(سرد)
کوک : بیرون نمیرید؟؟
ته : باید جواب پس بدم؟!
کوک : بله...ببخشید ، میخواستم برم تا جایی و برگردم
ته : کجا؟
کوک : بله؟؟
ته : کجا!؟(سرد)
کوک : یه کار فوری برام پیش اومده...که خب اگر نزارین نمیرم
ته : برو ... اما بیشتر از ۲ ساعت نشه ؛ چون بعدش میخوام برم(سرد)
کوک : بله چشم
ته : در ضمن یادت باشه که باید بعدش بیشتر بمونی...چون دو ساعت مرخصی میری
کوک : بلههه!!!؟
ته : چیه؟ انتظار داری چی بگم؟؟ خیر سرت بادیگارد شخصی منی.
چقدر ور میزنه . خب بیتربیت من اگر میخواستم تو رو تحمل کنم نمیگفتم که برم.
همش به جونم غر میزنه ؛ خر بی اعصاب
اومدم بیرون و رفتم سمت موتورم
راه افتادم سمت خونه ام
ویو تهیونگ
.....
توجه توجه : ( بچه ها اگر تو فیک از طرف اعضا فش میدم ، ناراحت نشین یا بهتون بر نخوره ها...این اسمش روشه . فیک ؛ بازم یه کره معذرت گوگولیا ؛] )
۳.۲k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.