(فصل دوم)پارت اول
(فصل دوم)پارت اول
نشستم روی صندلی که گوشه ای از اتاق خواب بود۰آلبوم مشکی بزرگی رو از لابه لای کتاب های خاک خورده کتاب خونه ور داشتم۰
بیاین داستانی براتون تعریف کنم که پر از خاطره ی خوشحالی و انبوهی دارد۰
(بیاید به همون روزی برگردیم که ات و جانگوک کیکه شکلاتی خوردن و ات خوابید و جانگوک اون رو برد داخل اتاق خوابش و بعدش چی شد۰)
ویوات
با نوری که از بیرون به صورتم داشت میخورد از جام پاشدم۰روی تخت بودم که چشمام تا حد امکان باز شد۰چیشد؟؟کی منو دیشب گذاشت داخل اتاق خوابم وای نه۰سریع از جام پاشدم رفتم بیرون که دیدم همه ی ندیمه ها دارن مثل مورچه ها اینورو اونور میرن۰سریع برگشتم داخل اتاق خوابم و لباسم رو عوض کردم و رفتم بیرون که آجوما جلوی راحم سبز شد۰
آجوما:کجا بودی تو دختر میدونی امشب مراسم بزرگی هست؟
ات:مراسم؟چه مراسمی؟
آجوما:امشب مراسم برای اینکه برای ارباب زن پیدا کنن۰پدربزرگ ارباب گفت از همین ندیمه ها باشن۰که قبلا انتخاب شدن بدو بیا کمک
با تعجب سرم رو بالا و پایین کردم۰آخ که چقدر اون کیکه بهم چسبید لبخندی زدم و سریع رفتم
۰۰۰۰۰
نشستم روی صندلی که گوشه ای از اتاق خواب بود۰آلبوم مشکی بزرگی رو از لابه لای کتاب های خاک خورده کتاب خونه ور داشتم۰
بیاین داستانی براتون تعریف کنم که پر از خاطره ی خوشحالی و انبوهی دارد۰
(بیاید به همون روزی برگردیم که ات و جانگوک کیکه شکلاتی خوردن و ات خوابید و جانگوک اون رو برد داخل اتاق خوابش و بعدش چی شد۰)
ویوات
با نوری که از بیرون به صورتم داشت میخورد از جام پاشدم۰روی تخت بودم که چشمام تا حد امکان باز شد۰چیشد؟؟کی منو دیشب گذاشت داخل اتاق خوابم وای نه۰سریع از جام پاشدم رفتم بیرون که دیدم همه ی ندیمه ها دارن مثل مورچه ها اینورو اونور میرن۰سریع برگشتم داخل اتاق خوابم و لباسم رو عوض کردم و رفتم بیرون که آجوما جلوی راحم سبز شد۰
آجوما:کجا بودی تو دختر میدونی امشب مراسم بزرگی هست؟
ات:مراسم؟چه مراسمی؟
آجوما:امشب مراسم برای اینکه برای ارباب زن پیدا کنن۰پدربزرگ ارباب گفت از همین ندیمه ها باشن۰که قبلا انتخاب شدن بدو بیا کمک
با تعجب سرم رو بالا و پایین کردم۰آخ که چقدر اون کیکه بهم چسبید لبخندی زدم و سریع رفتم
۰۰۰۰۰
۶۲۵
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.