اعتماد نکن

"اعتماد نکن!"
Part 8
نامجون با کلافگی به صفحه مانیتور نگاه میکرد...خیلی خیلی سردرگم شده بود! نمیدونست چه اتفاقی داره دور و برش میوفته...
هرچی بیشتر فکر میکرد، بیشتر سردرگم میشد!
بعد از جست‌وجو های فراوان، بالاخره نامجون تصمیم گرفت برگرده به خونش و ادامه ی کاراشو توی اتاق دنج و کوچیکش انجام بده!
.
نامجون تمام تلاششو میکرد تا بفهمه که جونگ کوک واقعا چه آدمیه...از همه ی دوستای نزدیک کوک پرس و جو میکرد...تمام منابع اطلاعاتی رو زیر و رو میکرد بلکه چیزی دستگیرش بشه!
تنها چیزی که از جونگ کوک فهمید، این بود که پدرش خیلی وقت پیش مافیا بوده و بعدا تصمیم گرفته که به عنوان یه فرد معمولی زندگی کنه..ولی بعدش به دست رقیبانش کشته میشه!
خب..این چه ربطی به کوک داره؟!
اون یه فرد معمولیه که شرکت بزرگی داره و کسب درآمدش هم از همین شرکته!
.
.
《 راوی 》
هیچکس از هویت اصلی جونگ کوک خبر نداشت! نامجون خیلی نزدیک به جواب اصلی سوالاش شده! ولی...واقعا جونگ کوک چطور آدمیه؟!

#جونگکوک #سناریو #بی_تی_اس
دیدگاه ها (۱۰)

سلام:)))میخواستم بگم دیگه اینجا فعالیتی ندارم، اگر میشه لطفا...

"اعتماد نکن!"Part 7سوک‌هی: خب...من تونستم فایلای جونگ کوک رو...

"اعتماد نکن!"Part 6نامجون: اوه..خب امیدوارم این دفعه موفق بش...

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟖عشق مافیا چند روز بعد ویو یونا میدونم دارم به جونگ کوک...

قلب یخیپارت ۴از زبان ا/ت:تصمیم گرفتم خودمو درگیر این در ها ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط