پارت ۲۱
ویو ا.ت
وقتی مطمئن شدم که رفت سه بار زدم رو دستبنده
ا.ت. هوسوک من تو راهم دارم میام اونجا
هوسوک. چرا؟
ا.ت. کوک یه چیزایی بهم گفت حالا وقتی رسیدگ برات تعریف میکنم
هوسوک. کوک؟
( راستی بچه ها کوک به ا.ت هم توی اون ویدیو گفت که جیمین از جون وو نیست و در اصل از عموشه )
ا.ت. برسم بهت میگم
هوسوک. میخوای ماشین بفرستم؟
ا.ت. نه میام خودم
هوسوک. باشه
رفتم خونهی هوسوک و در رو زدم که آجوما درو باز کردم
آجوما. سلام خانم جئون
ا.ت. آجوما لطفا نگو خانم جئون. وقتی تنهاییم بگو ا.ت و اگه هم کسی دورمون بود بگو خانم کیم
آجوما. چشم
ا.ت. هوسوک کجاست؟
آجوما. توی اتاق کارشون
رفتم توی اتاق کارش و در زدم
هوسوک. بفرمایید
رفتم تو
هوسوک. اوه سلام
ا.ت. سلام
هوسوک. بیا بشین همه چیو از سیر تا پیاز برام تعریف کن.
ا.ت. ( همه چی رو راجب اون فلش بهم گفت )
هوسوک. خب حالا میخوای چیکار کنی
ا.ت. تمرینو از امروز شروع میکنیم
هوسوک. پس مدرست چی؟
ا.ت. دیگه نمیرم و آها یه چیز دیگه
هوسوک. چی؟
ا.ت. نه ولش کن فقط یه تفنگ بده من که پر باشه
یه ۷ تیر داد بهم
رفتم توی همون اتاقی که بهم داده بودن و لباسمو با یه هودی مشکی و یه شلوار بگ مشکی عوض کردم. کیم ا.ت هیچوقت رنگی نمیپوشه. رفتم توی زیر زمین. دوباره خود حرومزادشو دیدم. بی هوش بود. رفتم و شوکرو برداشتم. درجشو خیلی کم کردم و زدم به دستش که بیدار شد
جک. نه نه خواهش میکنم
ا.ت. ببند دهنتو
همون موقع تفنگو گذاشتم روی سرش
جک. نه
شلیک*
اومدم از زیر زمین بیرون که یهو صدای داد هوسوکو شنیدم. سریع یه ماسک مشکی زدم و رفتم ببینم چی شده. اسلحه هم دستم بود. وقتی به اتاقش رسیدم جون وو رو دیدم. وای نه. دیده یه اسلحه گرفته روی سر هوسوک
جون وو. به به خواهر عقابمون هم اومد.
ا.ت. یه تار مو ازش کم شه فقط اون وقت ببین چیکار میکنم
جون وو. چیکار میکنی؟
ا.ت. نمیدونم مثلا میرم به پسرت میگم که تو عموشی
جون وو. تو چی گفتی؟؟
ا.ت. همین الان اسلحتو بیار پایین و گورتو گم کن ( با صدای بلند )
اسلحشو گرفت سمتم
جون وو. تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی
ا.ت. اگه یه خراش بیوفته روم ۱ ثانیه بعدش این جیمینه که بهت زنگ میزنه
جون وو. دروغ نگو آشغال
ا.ت. حرف دهنتو بفهم ( داد ) داری با خواهر عقاب حرف میزنی
یه تیز زد به دستم. داشت در میرفت که با هفت تیرم یه تر زدم به پای چپش. آشغال
هوسوک. ا.ت حالت خوبه؟
بلند شدم و رفتم سمت جون وو
ا.ت. همین الان میری و همهی نیروهات رو از اینجا میبری یا اون تیر دیگه تو مغزت میشینه همونطور که تو مغز داداشم نشست. دیگه هم هرگز نه به من و نه به هوسوک نزدیک نمیشی.
داشتم از اتاق میرفتم بیرون که
جون وو. یه کلمه به جیمین بگو تا منم بگم دوس دخترش کیه
با حرفش وایسادم سر جام
جون وو. فکر کردی اون روز تو بیمارستان وقتی صورتتو دیدم نفهمیدم کی هستی؟ تو دقیقا شکل یونجینی ( یونجین مامان ا.ته )
ا.ت. اسمشو به زبون کثیفت نیار ( صدای بلند )
جون وو. خب چیکار میکنی؟
ا.ت. برو بهش بگو
جون وو. هوم جدی؟
ا.ت. ببینم حرف تویی که دیگه پدرش نیستی رو باور میکنه یا حرف منو
جون وو. باشه. امتحانش محانیه
ا.ت. مجانی؟ هه ( کلا وقتی مینویسم هه منظورم پوزخنده ) تو حتی به فکر این نیستی که پسرت چقدر قراره بعد از این اتفاق داغون شه. کاش همین الان میکشتمت تا یه عوضی از رو زمین کم شه.
جون وو. خب بکش
ا.ت. نمیتونم. چون داداشم دست توعه
جون وو. چی؟ جنازش؟
ا.ت. آره
جون وو. دست من نیست
ا.ت. دروغ میگی
جون وو. چرا باید دروغ بگم؟ اگه میخواستم دروغ بگم که میگفتم دستمه تا منو همینجا نکشی
ا.ت. برو بیرون از اینجا و اون افراد حرومزادتو ببر
جون وو. یه روز دیگه همو ملاقات میکنیم خانم جئون
و جون وو رفت. سریع زنگ زدم به جیمین
ا.ت. جیمین همین الان بیا به این آدرسی که برات میفرستم
جیمین. نصفه شبی؟ ( با صدای خواب آلود )
ا.ت. جیمین زودتر بیا فقط
جیمین. دارم میام
وقتی مطمئن شدم که رفت سه بار زدم رو دستبنده
ا.ت. هوسوک من تو راهم دارم میام اونجا
هوسوک. چرا؟
ا.ت. کوک یه چیزایی بهم گفت حالا وقتی رسیدگ برات تعریف میکنم
هوسوک. کوک؟
( راستی بچه ها کوک به ا.ت هم توی اون ویدیو گفت که جیمین از جون وو نیست و در اصل از عموشه )
ا.ت. برسم بهت میگم
هوسوک. میخوای ماشین بفرستم؟
ا.ت. نه میام خودم
هوسوک. باشه
رفتم خونهی هوسوک و در رو زدم که آجوما درو باز کردم
آجوما. سلام خانم جئون
ا.ت. آجوما لطفا نگو خانم جئون. وقتی تنهاییم بگو ا.ت و اگه هم کسی دورمون بود بگو خانم کیم
آجوما. چشم
ا.ت. هوسوک کجاست؟
آجوما. توی اتاق کارشون
رفتم توی اتاق کارش و در زدم
هوسوک. بفرمایید
رفتم تو
هوسوک. اوه سلام
ا.ت. سلام
هوسوک. بیا بشین همه چیو از سیر تا پیاز برام تعریف کن.
ا.ت. ( همه چی رو راجب اون فلش بهم گفت )
هوسوک. خب حالا میخوای چیکار کنی
ا.ت. تمرینو از امروز شروع میکنیم
هوسوک. پس مدرست چی؟
ا.ت. دیگه نمیرم و آها یه چیز دیگه
هوسوک. چی؟
ا.ت. نه ولش کن فقط یه تفنگ بده من که پر باشه
یه ۷ تیر داد بهم
رفتم توی همون اتاقی که بهم داده بودن و لباسمو با یه هودی مشکی و یه شلوار بگ مشکی عوض کردم. کیم ا.ت هیچوقت رنگی نمیپوشه. رفتم توی زیر زمین. دوباره خود حرومزادشو دیدم. بی هوش بود. رفتم و شوکرو برداشتم. درجشو خیلی کم کردم و زدم به دستش که بیدار شد
جک. نه نه خواهش میکنم
ا.ت. ببند دهنتو
همون موقع تفنگو گذاشتم روی سرش
جک. نه
شلیک*
اومدم از زیر زمین بیرون که یهو صدای داد هوسوکو شنیدم. سریع یه ماسک مشکی زدم و رفتم ببینم چی شده. اسلحه هم دستم بود. وقتی به اتاقش رسیدم جون وو رو دیدم. وای نه. دیده یه اسلحه گرفته روی سر هوسوک
جون وو. به به خواهر عقابمون هم اومد.
ا.ت. یه تار مو ازش کم شه فقط اون وقت ببین چیکار میکنم
جون وو. چیکار میکنی؟
ا.ت. نمیدونم مثلا میرم به پسرت میگم که تو عموشی
جون وو. تو چی گفتی؟؟
ا.ت. همین الان اسلحتو بیار پایین و گورتو گم کن ( با صدای بلند )
اسلحشو گرفت سمتم
جون وو. تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی
ا.ت. اگه یه خراش بیوفته روم ۱ ثانیه بعدش این جیمینه که بهت زنگ میزنه
جون وو. دروغ نگو آشغال
ا.ت. حرف دهنتو بفهم ( داد ) داری با خواهر عقاب حرف میزنی
یه تیز زد به دستم. داشت در میرفت که با هفت تیرم یه تر زدم به پای چپش. آشغال
هوسوک. ا.ت حالت خوبه؟
بلند شدم و رفتم سمت جون وو
ا.ت. همین الان میری و همهی نیروهات رو از اینجا میبری یا اون تیر دیگه تو مغزت میشینه همونطور که تو مغز داداشم نشست. دیگه هم هرگز نه به من و نه به هوسوک نزدیک نمیشی.
داشتم از اتاق میرفتم بیرون که
جون وو. یه کلمه به جیمین بگو تا منم بگم دوس دخترش کیه
با حرفش وایسادم سر جام
جون وو. فکر کردی اون روز تو بیمارستان وقتی صورتتو دیدم نفهمیدم کی هستی؟ تو دقیقا شکل یونجینی ( یونجین مامان ا.ته )
ا.ت. اسمشو به زبون کثیفت نیار ( صدای بلند )
جون وو. خب چیکار میکنی؟
ا.ت. برو بهش بگو
جون وو. هوم جدی؟
ا.ت. ببینم حرف تویی که دیگه پدرش نیستی رو باور میکنه یا حرف منو
جون وو. باشه. امتحانش محانیه
ا.ت. مجانی؟ هه ( کلا وقتی مینویسم هه منظورم پوزخنده ) تو حتی به فکر این نیستی که پسرت چقدر قراره بعد از این اتفاق داغون شه. کاش همین الان میکشتمت تا یه عوضی از رو زمین کم شه.
جون وو. خب بکش
ا.ت. نمیتونم. چون داداشم دست توعه
جون وو. چی؟ جنازش؟
ا.ت. آره
جون وو. دست من نیست
ا.ت. دروغ میگی
جون وو. چرا باید دروغ بگم؟ اگه میخواستم دروغ بگم که میگفتم دستمه تا منو همینجا نکشی
ا.ت. برو بیرون از اینجا و اون افراد حرومزادتو ببر
جون وو. یه روز دیگه همو ملاقات میکنیم خانم جئون
و جون وو رفت. سریع زنگ زدم به جیمین
ا.ت. جیمین همین الان بیا به این آدرسی که برات میفرستم
جیمین. نصفه شبی؟ ( با صدای خواب آلود )
ا.ت. جیمین زودتر بیا فقط
جیمین. دارم میام
۴.۷k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.