پارت ۱
پارت ۱
ویو لونا صبح زود بلند شدم رفتم سرویس کارهای لازمه انجام دادم و سریع صبحونه درست کردم خوردم راه افتادم سمت محل کارم ( لونا داخل یک کافه کار میکنه) وقتی رسیدم سریع پیش بند بستم و رفتم سرکار امروز هم مثل روزهای دیگه خیلی مشتری بود شب شد داشتم همه جا جمع جور می کردم که آقای هان اومد ( صاحب کافه)
هان : امروز هم مثل همیشه عالی بودی لطفاً فردا زود بیا داخل کافه یک پارتی هست
لونا : باشه حتماً آقای هان (خنده رو و جدی )
(ویو لونا )راه افتادم سمت خونه تو مسیر خونه بودم که صدا های عجیبی اومد صدای یک نفر بود که التماس می کرد ولم کنید نزدیک تر شدن هر چقدر نزدیک میشدم صدا ها واضح تر می شدن وقتی رسیدم مردی داشت التماس می کرد ولش نکشنش ولی مردی که روش اصلحه گرفته بود بدون اهمیت دادن به حرف های مرد اون کشت از ترس یهو یک هینی کشیدم و قطره اشکی از چشمام جاری شد که یک یهو مرد ........
بچه ها اگه بد بود بگید ادامه نمی دم
ویو لونا صبح زود بلند شدم رفتم سرویس کارهای لازمه انجام دادم و سریع صبحونه درست کردم خوردم راه افتادم سمت محل کارم ( لونا داخل یک کافه کار میکنه) وقتی رسیدم سریع پیش بند بستم و رفتم سرکار امروز هم مثل روزهای دیگه خیلی مشتری بود شب شد داشتم همه جا جمع جور می کردم که آقای هان اومد ( صاحب کافه)
هان : امروز هم مثل همیشه عالی بودی لطفاً فردا زود بیا داخل کافه یک پارتی هست
لونا : باشه حتماً آقای هان (خنده رو و جدی )
(ویو لونا )راه افتادم سمت خونه تو مسیر خونه بودم که صدا های عجیبی اومد صدای یک نفر بود که التماس می کرد ولم کنید نزدیک تر شدن هر چقدر نزدیک میشدم صدا ها واضح تر می شدن وقتی رسیدم مردی داشت التماس می کرد ولش نکشنش ولی مردی که روش اصلحه گرفته بود بدون اهمیت دادن به حرف های مرد اون کشت از ترس یهو یک هینی کشیدم و قطره اشکی از چشمام جاری شد که یک یهو مرد ........
بچه ها اگه بد بود بگید ادامه نمی دم
۶۰۰
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.