اینم پارت بعدی از رمان جذاب سفیر درخواست دوست عزیزمون
#سفیر
#part2
یازا"سارا
سارا :بله خانم
یازا:همه رو جمع کن کار مهمی دارم
سارا:چشم خانم
❤️❤️❤️
لیا:این قشنگه مگه نه؟
دجله:نه این قشنگه
لیا:از نظر من این ...
سارا:خانم گفته همه بیاین
نرگس:نگفتن چیکار دارن
سارا:میاین میفهمید
سارا میره
لیا:واقعا که چیزی به زمان مرگش نموده که بمیره بعضیا میشینن به اعمال بدشون فکر میکنن اما اون نه تنها فکر نمیکنه دماغش روی همه میگیره انگاری خودش رئیسه
نرگس : لیا ااا
لیا:مگه بد میگم
نرگس: بریم
لیا:....
یازا:شما رو امروز اینجا جمع کردم که بگم قراره ۱ هفته دیگه پسرم از نیویورک برگرده استانبول و من به مناسبت برگشتنش کلی مهمون دعوت کردم پس میخوام همه درست کارشون رو انجام بدن اگر کمو کسری ببینم از چشم شما ها میبینم مفهوم شد ...
سارا:نفهمیدید خانم چی گفتن ؟
همه:مفهوم شد خانم
یازا:خوب میتونید برید سرکارا تون
سارا:برید سرکارتون
#آشپزخونه
لیا با مسخره بازی : قراره پسرم ۱ هفته دیگه از نیویورک برگرده استانبول خیلی ممنون دعوت کردم نمیخوام کمک کسری ببینم اگر دیدم از چشم شما ها میبینم مفهوم شد...
لیا:یجور میگه داره پسرم از نیویورک بر میگرده استانبول انگار رفته بود جنگ تازه از جنگ برگشته وجدانن کپک این خانواده نمیره تو ذهنم
نرگس:اگر حرفت تمام شد به دجله کمک کن تا سیب زمینی هارو پوست کنه
لیا:نرگس خانوم شما هر دقیقه بزن ذوقمون باشه ؟
نرگس:اگر صلاح ببینم حتما
همه میخندن....
یازا:کیه؟
سارا:خانم الیسا خانوم اومدن
یازا:اوکیه بهش بگو بیات تو تو هم برو چایو شیرینی بیار
سارا:چشم خانم با اجازه
یازا:....
#پارتبعدی
#part2
یازا"سارا
سارا :بله خانم
یازا:همه رو جمع کن کار مهمی دارم
سارا:چشم خانم
❤️❤️❤️
لیا:این قشنگه مگه نه؟
دجله:نه این قشنگه
لیا:از نظر من این ...
سارا:خانم گفته همه بیاین
نرگس:نگفتن چیکار دارن
سارا:میاین میفهمید
سارا میره
لیا:واقعا که چیزی به زمان مرگش نموده که بمیره بعضیا میشینن به اعمال بدشون فکر میکنن اما اون نه تنها فکر نمیکنه دماغش روی همه میگیره انگاری خودش رئیسه
نرگس : لیا ااا
لیا:مگه بد میگم
نرگس: بریم
لیا:....
یازا:شما رو امروز اینجا جمع کردم که بگم قراره ۱ هفته دیگه پسرم از نیویورک برگرده استانبول و من به مناسبت برگشتنش کلی مهمون دعوت کردم پس میخوام همه درست کارشون رو انجام بدن اگر کمو کسری ببینم از چشم شما ها میبینم مفهوم شد ...
سارا:نفهمیدید خانم چی گفتن ؟
همه:مفهوم شد خانم
یازا:خوب میتونید برید سرکارا تون
سارا:برید سرکارتون
#آشپزخونه
لیا با مسخره بازی : قراره پسرم ۱ هفته دیگه از نیویورک برگرده استانبول خیلی ممنون دعوت کردم نمیخوام کمک کسری ببینم اگر دیدم از چشم شما ها میبینم مفهوم شد...
لیا:یجور میگه داره پسرم از نیویورک بر میگرده استانبول انگار رفته بود جنگ تازه از جنگ برگشته وجدانن کپک این خانواده نمیره تو ذهنم
نرگس:اگر حرفت تمام شد به دجله کمک کن تا سیب زمینی هارو پوست کنه
لیا:نرگس خانوم شما هر دقیقه بزن ذوقمون باشه ؟
نرگس:اگر صلاح ببینم حتما
همه میخندن....
یازا:کیه؟
سارا:خانم الیسا خانوم اومدن
یازا:اوکیه بهش بگو بیات تو تو هم برو چایو شیرینی بیار
سارا:چشم خانم با اجازه
یازا:....
#پارتبعدی
- ۲.۲k
- ۲۲ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط