فیک:ساسنگ فن من پارت۸۳
خب حاال دستاتونو تو هم قفل کنید و بهم نگاه کنید و بخندید
پلکی زدم و گفتم:
-صد تا شات گرفتی. . . کافی نیست؟
جین درحالیکه لنز دوربینش رو درست میکرد لب زد:
-یکی دوتا دیگه بگیریم تمومه. . .
دست هام رو قفل دست های کوک کردم و به چشم هاش خیره شدم.
-بخند تهیونگ. . . شبیه قاتلا شدی. . .
دندون هام رو روی هم کشیدم و اینبار خنده ی مصنوعی ای روی صورتم
نشوندم.
بعد از گرفتن چند شات, باالخره جین دوربینش رو پایین آورد.
-تموم شد؟
-نه. . . آخرین ژستم بگیرید باید تا تموم بشه. . .
بدون اینکه دست های نرم کوک رو رها کنم, مردمک هام رو داخل حدقه
چرخوندم.
-چه ژستی؟
-باید همدیگه رو ببوسید. . .
کامل به سمتش چرخیدم و گفتم:
-من شاید اصلا دلم نخواد کسی بوسه ی من و دوست پسرمو ببینه
به درگاه تکیه داد و لبهاش رو از هم باز کرد:
-رفیق. . . فیلم پورنتون همه جا پخش شده. . . بعد تو با یه بوسه مشکل
داری؟
خواستم لبهام رو از هم باز کنم تا حرفی بزنم, اما با بلند شدن صدای جین
از حرکت ایستادم.
-هردوتون باید همدیگه رو ببوسید. . . یک. . .دو. . .
هیچ قصدی برای انجام این ژست نداشتم اما با نزدیک شدن ناگهانی
صورت جونگ کوک و قرار گرفتن لبهاش روی لبهام, ناخودآگاه پلکهام
روی هم افتاد.
-همینــه. . . . مرسی کوک. . . عالی شد
جین درحالیکه با خوش حالی به عکسی که گرفته بود, نگاه میکرد جمالتش
رو ادا کرد.
-حاال میتونید تا فردا استراحت کنید. . .
دیگه کاری باهاتون ندارم.
نفس راحتی کشیدم و به جونگ کوکی که خیلی عادی چند قدم از من
فاصله گرفته بود و از داخل پنجره به خیابون نگاه میکرد, خیره شدم.
جدیدا هربار که پوست تنش رو لمس میکردم یا لبهاش به لبهام میخورد,
قلبم لرزش ضعیفی رو حس میکرد.
انگار که بجای یک عضله ی تپنده, یک ژله ی توت فرنگی درحال لرزیدن
بین دنده ها و قفسه ی سینه ام بود.
نگاهم رو ازش گرفتم و به دنبال جین به سمت آشپزخونه رفتم تا چیزی
بنوشم.
حس میکردم از درون گر گرفتم
___________________________________
با دور شدن تهیونگ, نفسم رو بیرون دادم و دستم رو روی گونه هام
گذاشتم.
من واقعا اون پسر لعنت شده رو بعنوان دوست پسرم میخواستم؛ در این
صورت هرزمانیکه که قصد میکردم, میتونستم ببوسمش. . . اون زیادی
شیرین بود.
با رفتن گوشیم روی ویبره, از داخل جیبم بیرون آوردمش و قفل صفحه رو
باز کردم.
حتی یادم نبود که به جیهوپ داخل کاکائوتاک پیام داده بودم و براش
آرزوی موفقیت کرده بودم تا آلبوم جدیدش رو به خوبی منتشر کنه.
میدونستم اگر تهیونگ بفهمه عصبی میشه اما هوسوک کسی بود که سالها
در کنار تهیونگ بعنوان یکی از آیدل های مورد علاقم بود و همیشه دوست
داشتم این دو نفر باهم همکاری بکنن
پلکی زدم و گفتم:
-صد تا شات گرفتی. . . کافی نیست؟
جین درحالیکه لنز دوربینش رو درست میکرد لب زد:
-یکی دوتا دیگه بگیریم تمومه. . .
دست هام رو قفل دست های کوک کردم و به چشم هاش خیره شدم.
-بخند تهیونگ. . . شبیه قاتلا شدی. . .
دندون هام رو روی هم کشیدم و اینبار خنده ی مصنوعی ای روی صورتم
نشوندم.
بعد از گرفتن چند شات, باالخره جین دوربینش رو پایین آورد.
-تموم شد؟
-نه. . . آخرین ژستم بگیرید باید تا تموم بشه. . .
بدون اینکه دست های نرم کوک رو رها کنم, مردمک هام رو داخل حدقه
چرخوندم.
-چه ژستی؟
-باید همدیگه رو ببوسید. . .
کامل به سمتش چرخیدم و گفتم:
-من شاید اصلا دلم نخواد کسی بوسه ی من و دوست پسرمو ببینه
به درگاه تکیه داد و لبهاش رو از هم باز کرد:
-رفیق. . . فیلم پورنتون همه جا پخش شده. . . بعد تو با یه بوسه مشکل
داری؟
خواستم لبهام رو از هم باز کنم تا حرفی بزنم, اما با بلند شدن صدای جین
از حرکت ایستادم.
-هردوتون باید همدیگه رو ببوسید. . . یک. . .دو. . .
هیچ قصدی برای انجام این ژست نداشتم اما با نزدیک شدن ناگهانی
صورت جونگ کوک و قرار گرفتن لبهاش روی لبهام, ناخودآگاه پلکهام
روی هم افتاد.
-همینــه. . . . مرسی کوک. . . عالی شد
جین درحالیکه با خوش حالی به عکسی که گرفته بود, نگاه میکرد جمالتش
رو ادا کرد.
-حاال میتونید تا فردا استراحت کنید. . .
دیگه کاری باهاتون ندارم.
نفس راحتی کشیدم و به جونگ کوکی که خیلی عادی چند قدم از من
فاصله گرفته بود و از داخل پنجره به خیابون نگاه میکرد, خیره شدم.
جدیدا هربار که پوست تنش رو لمس میکردم یا لبهاش به لبهام میخورد,
قلبم لرزش ضعیفی رو حس میکرد.
انگار که بجای یک عضله ی تپنده, یک ژله ی توت فرنگی درحال لرزیدن
بین دنده ها و قفسه ی سینه ام بود.
نگاهم رو ازش گرفتم و به دنبال جین به سمت آشپزخونه رفتم تا چیزی
بنوشم.
حس میکردم از درون گر گرفتم
___________________________________
با دور شدن تهیونگ, نفسم رو بیرون دادم و دستم رو روی گونه هام
گذاشتم.
من واقعا اون پسر لعنت شده رو بعنوان دوست پسرم میخواستم؛ در این
صورت هرزمانیکه که قصد میکردم, میتونستم ببوسمش. . . اون زیادی
شیرین بود.
با رفتن گوشیم روی ویبره, از داخل جیبم بیرون آوردمش و قفل صفحه رو
باز کردم.
حتی یادم نبود که به جیهوپ داخل کاکائوتاک پیام داده بودم و براش
آرزوی موفقیت کرده بودم تا آلبوم جدیدش رو به خوبی منتشر کنه.
میدونستم اگر تهیونگ بفهمه عصبی میشه اما هوسوک کسی بود که سالها
در کنار تهیونگ بعنوان یکی از آیدل های مورد علاقم بود و همیشه دوست
داشتم این دو نفر باهم همکاری بکنن
۳.۹k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.