آرزوهام رو اونقد داد نزدم

آرزوهام رو اونقد داد نزدم
که حالا خیلی هاشون از یادم رفتن:
آرزوی یه سفر دو نفره
آرزوی یه عکس دو نفره
آرزوی دستای گرمت توی دستام

همیشه ترسیدم از آرزو کردنت
همیشه خودمو پشت خیلی از حجاب ها پنهان کردم
خجالت کشیدم از آرزوی داشتنت

شاید اگه تو همون سالهای دانشکده
وقتی سایه ی بلندت افتاد رو سرم
همون روز که قد بلندت کشیده شد تو کلاس ته سالن
از ته دلم داشتنت رو آرزو میکردم
الان حال و روز بهتری داشتم
اما من همیشه آرزو کردم چشمای مشکی درشتت غم نداشته باشن
آرزو کردم هیچ وقت حسرت نخوری
آرزو کردم تنت به ناز طبیبان نیازمند نشه
حتی تو رویاها و آرزوهامم به خودم خیانت کردم همیشه...

حالا منم که تنهام
و تویی که چشمای درشت خوشگلت داره میخنده
و پشتت گرمه به بودن عشقت
آرزوهام تک تک برآورده شدن
اما من هیچ جایی تو آرزوهای هیچ کس نداشتم
هیچ کس آرزوی دستامو نکرد
هیچ کس غم چشامو ندید
هیچ کس رویای دونفره نساخت باهام
شاید یکی از ته قلبش واسم تنهایی آرزو کرده....
شاید....
#نسرین_رنجبر
دیدگاه ها (۱)

.از هر لیوانی که آب نوشیدمطعم لبان تو و پاییزی که تو در آن ب...

‌‌به سال‌ها بعد فکر می‌کنم!به زیبایی سپیدی موهایمان...میدانس...

💎 به امروز بنگر! زیرا زندگی همین است، همه زندگی در امروز اس...

آه می بینم، می بینمتو به اندازه تنهایی من خوشبختیمن به انداز...

یعنی یک سال غم و ناراحتیت رو پشت اون چهره شاد و خوشحالت پنها...

اسم فیک :زندگی تباه من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط