فقط برای تو p43
(۱ هفته بعد)
یک هفته گذشته و من روز به روز بیشتر احساس تهوع میکنم....
ساعت ۹ شب بود که دوباره حالم بد شد و دویدم سمت دستشویی...
_یونا..چی شد؟؟؟ببرمت دکتر..
+نه...یه بیبی چک تو کشوم هست....بده ببینم...
_باشه صبر کن
رفت بیبی چک و از تو کشوی ات برداشت و داد بهش....
(نیم ساعت بعد )
هوففف...مثبته...مگه میشه منفی باشه با کاری که ته با من کرد...
+تهیونگگگ...
_جانم...خوبی؟
+فک کنم داریم برای بار دوم پدر و مادر میشیم....
_جییغ
محکم یونا رو بغل کرد و چرخوندتش....
مرسی که هستی عشقم...
○مامانی....داداشم کو؟
+عزیزم ...یه ۹ ماه باید صبر کنی...
○مامانی...بچه چجوری به وجود میاد
_خب عزیزم ...ما...
+نههه....بچه رو لک لک ها وقتی ما خوابیم میزارن تو شکم ماماناشون...
○آهاا
_درسته به همین راحتی(پوزخند)
+مرض(آروم)
_ببین عزیزم..تو این ۹ ماه..اصلا نباید کار سنگین انجام بدی...یه خدمتکار میگیرم واسه خونه...که هم خوشگل باشه هم...
+لازم نیست(داد) خیلی هول شدیااا....
_شوخی کردم(خنده)
+مسخره....
_پاشو بریم پیش جیمین و هانا....
+بزار یه زنگ بزنم.....
+الو جیمین ...
@سلام عزیزم خوبی؟
صدای هانا از پشت تلفن اومد...
×به کی داری عزیزم عزیزم میکنی(داد)
+اوه چه افریته ای شده(خنده)
@عزیزم یوناعه....بیا خودت ببین...
+احمق ....آخی پریوده نه؟
@اوففف آره....
+یه سر با ته و نایول میایم اونجا....یه خبری رو بهتون بدیم.....
اتفاقا کوک و دوست دخترش هم اینجان....
+اخیی اونم رل زد؟
@آره....دختر خاله هاناس!!(اگه یادتون باشه ته پسرخاله هانا بود)
+میایم میبینیم کیه.....
(خونه جیمین )
.......
رمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین
یک هفته گذشته و من روز به روز بیشتر احساس تهوع میکنم....
ساعت ۹ شب بود که دوباره حالم بد شد و دویدم سمت دستشویی...
_یونا..چی شد؟؟؟ببرمت دکتر..
+نه...یه بیبی چک تو کشوم هست....بده ببینم...
_باشه صبر کن
رفت بیبی چک و از تو کشوی ات برداشت و داد بهش....
(نیم ساعت بعد )
هوففف...مثبته...مگه میشه منفی باشه با کاری که ته با من کرد...
+تهیونگگگ...
_جانم...خوبی؟
+فک کنم داریم برای بار دوم پدر و مادر میشیم....
_جییغ
محکم یونا رو بغل کرد و چرخوندتش....
مرسی که هستی عشقم...
○مامانی....داداشم کو؟
+عزیزم ...یه ۹ ماه باید صبر کنی...
○مامانی...بچه چجوری به وجود میاد
_خب عزیزم ...ما...
+نههه....بچه رو لک لک ها وقتی ما خوابیم میزارن تو شکم ماماناشون...
○آهاا
_درسته به همین راحتی(پوزخند)
+مرض(آروم)
_ببین عزیزم..تو این ۹ ماه..اصلا نباید کار سنگین انجام بدی...یه خدمتکار میگیرم واسه خونه...که هم خوشگل باشه هم...
+لازم نیست(داد) خیلی هول شدیااا....
_شوخی کردم(خنده)
+مسخره....
_پاشو بریم پیش جیمین و هانا....
+بزار یه زنگ بزنم.....
+الو جیمین ...
@سلام عزیزم خوبی؟
صدای هانا از پشت تلفن اومد...
×به کی داری عزیزم عزیزم میکنی(داد)
+اوه چه افریته ای شده(خنده)
@عزیزم یوناعه....بیا خودت ببین...
+احمق ....آخی پریوده نه؟
@اوففف آره....
+یه سر با ته و نایول میایم اونجا....یه خبری رو بهتون بدیم.....
اتفاقا کوک و دوست دخترش هم اینجان....
+اخیی اونم رل زد؟
@آره....دختر خاله هاناس!!(اگه یادتون باشه ته پسرخاله هانا بود)
+میایم میبینیم کیه.....
(خونه جیمین )
.......
رمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین
۱۸.۳k
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.