♪★^≈[ᴊᴋ]≈^★♪
♪★^≈[ᴊᴋ]≈^★♪
#چندپارتی_درخواستی
[وقتی تو مسافرت بحثتون میشه...]
به بیرون اتاق رفت و به سمت آشپزخونه رفت
با جسم م*ست و بیحال جئون مواجه شد
نزدیکش رفت و صداش زد
میرآ : جونگکوک ؟ بیداری ؟
مچ دست میرآ رو گرفت و لب زد
کوک : بغلم کن ! معذرت میخوام سرت داد زدم،بغلم کن.
از موضوعی ناراحت بود،هروقت ناراحت بود از میرآ درخواست بغل میکرد
خواست بره که دلش نیومد !
دستاشو باز کرد و منتظر موند تا بیاد بغلش
با اشتیاق میرآ رو بغل کرد و سرشو گذاشت تو گردنش و نفس عمیقی کشید !
زیر گوشش زمزمه کرد
کوک : عاشقتم
ادامه داد
کوک :عاشقتم...عاشقتم...تا ابد عاشقتم
همینجور میگفت و باعث این میشد میرآ از خجالت قرمز بشه!
کوک رو از خودش جدا کرد و بهش خیره شد.
میرآ :بریم بخوابیم ؟
تشنگیش رو یادش رفته بود!
باهم به اتاق رفتند و رو تخت دراز کشیدن
کوک :دوستم داری پرنسسم ؟
نفس عمیقی کشید و با لبخند لب زد
میرآ : البته شاهزاده !
با لبخند بو*سه ای بر روی لب های میرآ کاشت و لب زد
کوک : عاشقتم ماهزادم !
نزدیکش شد و بو*سه ای رو شروع کرد!
بو*سه ای که از جنس عشق و محبت و آرامش بود.
زندگیشون چالش های زیادی داشت،اما همیشه به عشقشون پایدار بودند!
با کشیدن نفس از گردن معشوقه اش به خواب رفت.
عطر بدنش مس*تش کرده بود.
چشماشو بست و در بغل معشوقه اش به خواب رفت.
قرار بود پنج تا پارت بشه اما زود تمومش کردم🥲🩵
امیدوارم خوشتون اومده باشه پاستیلام🥹🫶🏻
قربونتون بشم،حمایتم کنید باشهه؟؟🥹🥲🫶🏻
#چندپارتی_درخواستی
[وقتی تو مسافرت بحثتون میشه...]
به بیرون اتاق رفت و به سمت آشپزخونه رفت
با جسم م*ست و بیحال جئون مواجه شد
نزدیکش رفت و صداش زد
میرآ : جونگکوک ؟ بیداری ؟
مچ دست میرآ رو گرفت و لب زد
کوک : بغلم کن ! معذرت میخوام سرت داد زدم،بغلم کن.
از موضوعی ناراحت بود،هروقت ناراحت بود از میرآ درخواست بغل میکرد
خواست بره که دلش نیومد !
دستاشو باز کرد و منتظر موند تا بیاد بغلش
با اشتیاق میرآ رو بغل کرد و سرشو گذاشت تو گردنش و نفس عمیقی کشید !
زیر گوشش زمزمه کرد
کوک : عاشقتم
ادامه داد
کوک :عاشقتم...عاشقتم...تا ابد عاشقتم
همینجور میگفت و باعث این میشد میرآ از خجالت قرمز بشه!
کوک رو از خودش جدا کرد و بهش خیره شد.
میرآ :بریم بخوابیم ؟
تشنگیش رو یادش رفته بود!
باهم به اتاق رفتند و رو تخت دراز کشیدن
کوک :دوستم داری پرنسسم ؟
نفس عمیقی کشید و با لبخند لب زد
میرآ : البته شاهزاده !
با لبخند بو*سه ای بر روی لب های میرآ کاشت و لب زد
کوک : عاشقتم ماهزادم !
نزدیکش شد و بو*سه ای رو شروع کرد!
بو*سه ای که از جنس عشق و محبت و آرامش بود.
زندگیشون چالش های زیادی داشت،اما همیشه به عشقشون پایدار بودند!
با کشیدن نفس از گردن معشوقه اش به خواب رفت.
عطر بدنش مس*تش کرده بود.
چشماشو بست و در بغل معشوقه اش به خواب رفت.
قرار بود پنج تا پارت بشه اما زود تمومش کردم🥲🩵
امیدوارم خوشتون اومده باشه پاستیلام🥹🫶🏻
قربونتون بشم،حمایتم کنید باشهه؟؟🥹🥲🫶🏻
۸۸۳
۰۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.