حشق حقيقى(پارت هفتم)
پارت هفتم
—————————
ترسيدم و از روى تخت افتادم پايين تهيونگ گفت
*اره مى دونم خيلى ترسناك چشمام رو باز مى كنم دوست دخترمم ميترسه ولى الان ديگه عادت كرده انقدر پيش هم خوابيديم
-……..
گوشى تهيونگ زنگ خورد
*سلام مامان
م.ت سلام تهيونگ خوبى؟
*اره مرسى كارى داشتى؟
م.ت اره ولى نه با تو گوشى رو بده ا.ت
-سلام
م.ت سلام برو يك جايى كه تهيونگ نشنوه چى مى گم
-الان بگيد نمى شنوه
م.ت خب ببين تهيونگ دوست دختر داره ولى دوست دخترش با همه پسرا ل*اس مى زنه براى همينم بخاطر پول تهيونگ باهاش قرار مى زاره براى همين لطفا كنارش بمون تا اون دختره گورش رو گم كنه
-اهان من نمى دونستم چشم
م.ت مرسى حالا لطفا گوشى رو بده تهيونگ
-چشم خداحافظ
ا.ت ويو:تهيونگ با مادرش قطع كرد من خيلى توى شوك بودم و ناراحت شده بودم خيلى برام سخت بود كه تحمل كنم تهيونگ عشقش پايدار نيست
*ا.ت؟ا.ت؟ الووووو؟
-واى ببخشيد چيزى گفتى؟
*چى نه هيچى ولى مامانم بهت چيزى گفت؟
-اممممم…..نه(با گريه) من ميرم هوا بخورم
نمى دونم چرا ولى گريم گرفت رفتم توى اتاق در رو بستم و حاضر شدم خواستى برم پايين كه ديدم تهيونگ هم حاضر شده
-تو چرا حاضر شدى؟
*اولا خودمم نياز دارم هوا بخورم دوما با اين حالت معلوم نيست زنده برگردى يا نه سوما بايد از اون ور بريم شركت بابام مامانم منتظرمونه
-اها باشه
—————————
ترسيدم و از روى تخت افتادم پايين تهيونگ گفت
*اره مى دونم خيلى ترسناك چشمام رو باز مى كنم دوست دخترمم ميترسه ولى الان ديگه عادت كرده انقدر پيش هم خوابيديم
-……..
گوشى تهيونگ زنگ خورد
*سلام مامان
م.ت سلام تهيونگ خوبى؟
*اره مرسى كارى داشتى؟
م.ت اره ولى نه با تو گوشى رو بده ا.ت
-سلام
م.ت سلام برو يك جايى كه تهيونگ نشنوه چى مى گم
-الان بگيد نمى شنوه
م.ت خب ببين تهيونگ دوست دختر داره ولى دوست دخترش با همه پسرا ل*اس مى زنه براى همينم بخاطر پول تهيونگ باهاش قرار مى زاره براى همين لطفا كنارش بمون تا اون دختره گورش رو گم كنه
-اهان من نمى دونستم چشم
م.ت مرسى حالا لطفا گوشى رو بده تهيونگ
-چشم خداحافظ
ا.ت ويو:تهيونگ با مادرش قطع كرد من خيلى توى شوك بودم و ناراحت شده بودم خيلى برام سخت بود كه تحمل كنم تهيونگ عشقش پايدار نيست
*ا.ت؟ا.ت؟ الووووو؟
-واى ببخشيد چيزى گفتى؟
*چى نه هيچى ولى مامانم بهت چيزى گفت؟
-اممممم…..نه(با گريه) من ميرم هوا بخورم
نمى دونم چرا ولى گريم گرفت رفتم توى اتاق در رو بستم و حاضر شدم خواستى برم پايين كه ديدم تهيونگ هم حاضر شده
-تو چرا حاضر شدى؟
*اولا خودمم نياز دارم هوا بخورم دوما با اين حالت معلوم نيست زنده برگردى يا نه سوما بايد از اون ور بريم شركت بابام مامانم منتظرمونه
-اها باشه
۱۲.۷k
۰۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.