p7

ویو ا.ت:
با خودم گفتم نکنه بره عکساشو ببینه(ادمین ها=دیره دیگه خیلی دیره جای دیگه دل اسیره)
رفتم تو اتاقش بدون در زدن بهش گفتم
ا.ت: جیمین شیییی گوشیم رو بده باید به دوستم پیام بدم ایرانیه نمیدونی چی بگی بهش میرینی به سر تا پام پس یه لحظه بده اون گوشیو دوباره میدم بهت
جیمین: خیلی خب بیا همینجا بهش پیام بده و این پسره کیه؟(عصبی)
ا.ت:ک...کدوم
جیمین: این(عکسرو بهش نشون داد)
ا.ت: تو اینو از کجا آوردی
جیمین: تو گالریت بود هی داره بهت پیام میده این کیه(عصبی)
ا.ت: کس خا...خاصی نیس
دیدم پاشد اومد سمتم میخواستم فرار کنم که در بسته شد
ا.ت: برو کنار عوضی
جیمین: نه نه نه
《اینجا رو دوستم نوشته گفتم اسمات کن نکرد😒》
ادمین 2: جیمین کم کم به سمت ا.ت میره و ا.ت عقب عقب می رفت تا خورد به دیوار خواست فرار کنه که جیمین با دوتا دستاش راه های ا.ت رو بست
ا.ت: ولم کن چلغوز
جیمین: هیچ راه فراری نیست(پوزخند)
ویو نویسنده ها=
فرداش ا.ت بغل جیمین از خواب بیدار میشه و زیر زیرکی از اتاق رفت بیرون جیمین از خواب بلند شد و دید ا.ت نیست و فهمید که رفته اتاقش
جیمین: ا.ت کجایی
ا.ت: برو گمشو عوضی
جیمین: بیا بیرون کاریت ندارم
ا.ت: زر نزن من خر نیستم

ادامه دارد...

شرط نداریم ولی خواهشا حمایت کنین😊😊❤❤💋💋
دیدگاه ها (۸)

ویژگی های ظاهری مناسلاید بعدی خالیش هست اصکی آزاده

ممنون☺☺☺

p6

ممنوننننن❤❤❤

پارت ۴۵ فیک ازدواج مافیایی

و....ویو جونگکوک رسیدیم عمارت بدون اینکه توجه بهش کنم رفتم ب...

پارت ۴۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط