Part ²⁴
Part ²⁴
ا.ت ویو:هه خب که چی؟
ته:هیچی
ا.ت:ایششش مردک چندش
ته:عمته
ا.ت:عمه توهم حساب میشه انیشتین
ته:اینو که میدونم
تهیونگ دستمو باز کرد همون جور که مچ دستمو ماساژ میدادم از روی صندلی بلند شدم و رفتم رو به روش ایستادم
ا.ت:فکر کنم کار من اینجا تموم شده مدارکو که برداشتم فقط مونده خدافظی که اونم میکنم و بعد میرم
ته:اونوقت کجا؟؟
ا.ت:برم خونمون
ته:چرا انقدر زود؟
ا.ت:چون من دوست ندارم برات دردسر درست کنم ولی با مدارکی که الان در اختیارم هست میتونم نابودت کنم کیم تهیونگ
ته:خوبه میتونی بری ولی بدون که نابود کردن من به همین آسونیا نیست
و بعدش یه لبخندی اومد روی لباش که معلوم بود از خونسردی زیاده
ا.ت:چون که پسره عموم هستی یکم بهت آسون میگیرم
و دستمو گذاشتم روی شونش
ا.ت:خدافظ تهیونگ
و از اتاق خارج شدم و مدارک هایی که روی زمین بود رو ورداشتم و رفتم سمت در ورودی عمارت اصلا حس خوبی نداشتم که میخوام از پیش تهیونگ برم به خاطر چی بود؟ دلتنگی؟ یا شاید هم به خاطر عشقی بود که بهش داشتم؟؟؟
فلش بک 9 سال پیش
ا.ت ویو:
هروز میبینمش و بیشتر از قبل شیفتش میشم
شیفتهی چشمای مشکیش، موهای لختش که اومده جلوی صورتش،انگشتای کشیدش و خنده مستطیلیش
درسته ، من شیفتهی کیم تهیونگ شدم یا بهتره بگم پسر عموم
هرروز داخل عمارت میبینمش(عمارتی که ا.ت داخلش با خانوادش زندگی میکنه خانواده تهیونگم زندگی میکنه)
اما اون محل سگمم نمیده
و این کارش منو عذاب میده
ادمین:
بعد از مدتی تهیونگ به خاطر یه موضوع کوچیک با نامجون دعوا میکنه و این میشه که خانواده هاشون از هم جدا میشن برای مدت زیادی و ا.ت دیگه مثل قبل هروز معشوقهاش رو نمیبینه و دچار مشکلاتی میشه
ادامه دارد
شرط:
نداریم❤
ا.ت ویو:هه خب که چی؟
ته:هیچی
ا.ت:ایششش مردک چندش
ته:عمته
ا.ت:عمه توهم حساب میشه انیشتین
ته:اینو که میدونم
تهیونگ دستمو باز کرد همون جور که مچ دستمو ماساژ میدادم از روی صندلی بلند شدم و رفتم رو به روش ایستادم
ا.ت:فکر کنم کار من اینجا تموم شده مدارکو که برداشتم فقط مونده خدافظی که اونم میکنم و بعد میرم
ته:اونوقت کجا؟؟
ا.ت:برم خونمون
ته:چرا انقدر زود؟
ا.ت:چون من دوست ندارم برات دردسر درست کنم ولی با مدارکی که الان در اختیارم هست میتونم نابودت کنم کیم تهیونگ
ته:خوبه میتونی بری ولی بدون که نابود کردن من به همین آسونیا نیست
و بعدش یه لبخندی اومد روی لباش که معلوم بود از خونسردی زیاده
ا.ت:چون که پسره عموم هستی یکم بهت آسون میگیرم
و دستمو گذاشتم روی شونش
ا.ت:خدافظ تهیونگ
و از اتاق خارج شدم و مدارک هایی که روی زمین بود رو ورداشتم و رفتم سمت در ورودی عمارت اصلا حس خوبی نداشتم که میخوام از پیش تهیونگ برم به خاطر چی بود؟ دلتنگی؟ یا شاید هم به خاطر عشقی بود که بهش داشتم؟؟؟
فلش بک 9 سال پیش
ا.ت ویو:
هروز میبینمش و بیشتر از قبل شیفتش میشم
شیفتهی چشمای مشکیش، موهای لختش که اومده جلوی صورتش،انگشتای کشیدش و خنده مستطیلیش
درسته ، من شیفتهی کیم تهیونگ شدم یا بهتره بگم پسر عموم
هرروز داخل عمارت میبینمش(عمارتی که ا.ت داخلش با خانوادش زندگی میکنه خانواده تهیونگم زندگی میکنه)
اما اون محل سگمم نمیده
و این کارش منو عذاب میده
ادمین:
بعد از مدتی تهیونگ به خاطر یه موضوع کوچیک با نامجون دعوا میکنه و این میشه که خانواده هاشون از هم جدا میشن برای مدت زیادی و ا.ت دیگه مثل قبل هروز معشوقهاش رو نمیبینه و دچار مشکلاتی میشه
ادامه دارد
شرط:
نداریم❤
۳.۸k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.