سناریو(درخواستی)
وقتیبهزورمیخوانببرنمونتویاتاقواهماهم...
تئودور/متیو:ا/ت بیخیال یه بار فقط
ا/ت:نه خیرم روانی بیشعور خل چل
تئودور/متیو:خودت خواستی
بلندت میکنه و میرین توی اتاق و........
.
.
.
.
.
دراکو:ا/تتتتتتتتتتت....عشقم...
ا/ت:گفتم نه!
دراکو:چرا خب؟
ا/ت:اسکل میگم پ.ر.ی.و.د.م
دراکو:الان فکر کردی سه چار تا قطره خ.و.ن جلوی منو میگیره؟
اصلا کاری نداره همونجا روی مبل................
.
.
.
.
ریگولوس/لورنزو:ناله ای میکنه و میگه:پلیز بیبی....من دیگه نمیتونم
و تو هم خر میشی(قصدتوهین ندارم) میری پیشش
.
.
.
.
تام:درحالی که دست میکشید لای موهاش گفت:چرا؟
ا/ت:تام بس کن گفتم نه!
تام:کلافه گفت:باشه هرجور راحتی
یکم ناراحت شده،میری پیشش که از دلش در بیاری و خب دلت میسوزه باهاش راه میایی...
تئودور/متیو:ا/ت بیخیال یه بار فقط
ا/ت:نه خیرم روانی بیشعور خل چل
تئودور/متیو:خودت خواستی
بلندت میکنه و میرین توی اتاق و........
.
.
.
.
.
دراکو:ا/تتتتتتتتتتت....عشقم...
ا/ت:گفتم نه!
دراکو:چرا خب؟
ا/ت:اسکل میگم پ.ر.ی.و.د.م
دراکو:الان فکر کردی سه چار تا قطره خ.و.ن جلوی منو میگیره؟
اصلا کاری نداره همونجا روی مبل................
.
.
.
.
ریگولوس/لورنزو:ناله ای میکنه و میگه:پلیز بیبی....من دیگه نمیتونم
و تو هم خر میشی(قصدتوهین ندارم) میری پیشش
.
.
.
.
تام:درحالی که دست میکشید لای موهاش گفت:چرا؟
ا/ت:تام بس کن گفتم نه!
تام:کلافه گفت:باشه هرجور راحتی
یکم ناراحت شده،میری پیشش که از دلش در بیاری و خب دلت میسوزه باهاش راه میایی...
۲۵۷
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.