وقتی بهت توجه نمیکرد...
_هیونجین
+ا/ت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همونطور که هیونجین مشغول استریم کردن بود و داشت انلاین گیم میزد دختر هم بی حوصله روی تخت دراز کشیده بود...
از بی حوصلگی زیاد گوشی رو پرت کرد اونور تخت
+هوففف
میدونست وقتی دوست پسرش مشغول بازی باشه کلا حواسش از همه چی پرته ولی...
+هیونا
_عا..عا... یاااا لی مینهو درست بازی کن
لینو: چی میگی بچه انگار نه انگار خودم بهت بازی کردن یاد دادم
همونطور که انتظار میرفت...........ساعت رو نگاه کرد۲:۴٠ شب رو نشون میداد هرکی چشمای دخترو میدید میفهمید چقد به خواب نیاز داره اما دختر خوابش نمیبرد و دوست داشت توی بغل دوست پسرش بخوابه
رفت که روتین پوستیش رو انجام بده... یکی از تیشرت های پسر رو برداشت و پوشید همونطور که داشت موهاش رو شونه میکرد به طرف هیونجین برگشت و فکر به ذهنش رسید....
+هیونا
_.....
+عشقم؟
_.......
دختر اروم اروم به سمت پسر رفت پاهاش رو دور کمر پسر حلقه کرد بغلش کرد و سرش رو روی سینه پسر گذاشت اروم چشماشو بست
هیونجین از این کارش متعجب شده بود ولی ناگهان یه لبخند بزرگ روی صورتش به وجود اومد
دسته بازی رو گذاشت روی میز و از پشت هدست گفت
_اقایون من چند دقیقه دیگه میام
لینو: هیی کجا میری
سونگمین: جای حساسه بازیههه
هان: هی هی پسرا بزارید بره یکم رفع دلتنگی کنه*خنده
لینو: اووو که اینطورر
هدست رو از گوشش در اورد و روی میز گذاشت
دستاش رو گذاشت روی صورت دختر و اروم از خودش جداش کرد همونطور که دستاش روی صورت دختر بود گفت
_هوم دخترم...چیزی میخاد؟
+دخترت فقط به یه بغل بزرگ و خواب نیاز داره
هیونجین اروم قسمت از موهای دخترو پشت گوش گذاشت
_تو که خوابت میومد میخوابیدی عسلم
+هرچقدرم خوابم بیاد بدون تو نمیشه *خمیازه
دختر اروم تن صدلش پایین اومد و چشمهاش کمی بسته شد
هیونجین خنده ریزی کرد
+هی خانم هوانگ شما دارید قلبمو از شدت خوردنی بودنتون اتیش میزنید
_*خنده کوتاه
_فعلا بهش بگو اتیش روشن نکنه بخوابیم بعدا کارشو انجام بده
و یهو چشمهاش بسته شد و خوابید و افتاد رو سینه هیونجین
هیونجین که نتونست خودشو کنترل کنه گازی اروم از لپ دختر گرفت و اروم گفت
+خدای بزرگ اگه من این دخترو نداشتم چیکار میکردم
و بعد دختر رو براید استایل بغل کرد و به سمت تخت رفت بعد ازاینکه پتو رو روی خودش و دختر کشید ا/ت رو محکم بغل کرد
و اروم دم گوشش زمزمه کرد
+دوستت دارم
END...
+ا/ت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همونطور که هیونجین مشغول استریم کردن بود و داشت انلاین گیم میزد دختر هم بی حوصله روی تخت دراز کشیده بود...
از بی حوصلگی زیاد گوشی رو پرت کرد اونور تخت
+هوففف
میدونست وقتی دوست پسرش مشغول بازی باشه کلا حواسش از همه چی پرته ولی...
+هیونا
_عا..عا... یاااا لی مینهو درست بازی کن
لینو: چی میگی بچه انگار نه انگار خودم بهت بازی کردن یاد دادم
همونطور که انتظار میرفت...........ساعت رو نگاه کرد۲:۴٠ شب رو نشون میداد هرکی چشمای دخترو میدید میفهمید چقد به خواب نیاز داره اما دختر خوابش نمیبرد و دوست داشت توی بغل دوست پسرش بخوابه
رفت که روتین پوستیش رو انجام بده... یکی از تیشرت های پسر رو برداشت و پوشید همونطور که داشت موهاش رو شونه میکرد به طرف هیونجین برگشت و فکر به ذهنش رسید....
+هیونا
_.....
+عشقم؟
_.......
دختر اروم اروم به سمت پسر رفت پاهاش رو دور کمر پسر حلقه کرد بغلش کرد و سرش رو روی سینه پسر گذاشت اروم چشماشو بست
هیونجین از این کارش متعجب شده بود ولی ناگهان یه لبخند بزرگ روی صورتش به وجود اومد
دسته بازی رو گذاشت روی میز و از پشت هدست گفت
_اقایون من چند دقیقه دیگه میام
لینو: هیی کجا میری
سونگمین: جای حساسه بازیههه
هان: هی هی پسرا بزارید بره یکم رفع دلتنگی کنه*خنده
لینو: اووو که اینطورر
هدست رو از گوشش در اورد و روی میز گذاشت
دستاش رو گذاشت روی صورت دختر و اروم از خودش جداش کرد همونطور که دستاش روی صورت دختر بود گفت
_هوم دخترم...چیزی میخاد؟
+دخترت فقط به یه بغل بزرگ و خواب نیاز داره
هیونجین اروم قسمت از موهای دخترو پشت گوش گذاشت
_تو که خوابت میومد میخوابیدی عسلم
+هرچقدرم خوابم بیاد بدون تو نمیشه *خمیازه
دختر اروم تن صدلش پایین اومد و چشمهاش کمی بسته شد
هیونجین خنده ریزی کرد
+هی خانم هوانگ شما دارید قلبمو از شدت خوردنی بودنتون اتیش میزنید
_*خنده کوتاه
_فعلا بهش بگو اتیش روشن نکنه بخوابیم بعدا کارشو انجام بده
و یهو چشمهاش بسته شد و خوابید و افتاد رو سینه هیونجین
هیونجین که نتونست خودشو کنترل کنه گازی اروم از لپ دختر گرفت و اروم گفت
+خدای بزرگ اگه من این دخترو نداشتم چیکار میکردم
و بعد دختر رو براید استایل بغل کرد و به سمت تخت رفت بعد ازاینکه پتو رو روی خودش و دختر کشید ا/ت رو محکم بغل کرد
و اروم دم گوشش زمزمه کرد
+دوستت دارم
END...
۴۱۳
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.