پارت ۲۲
ویو ا.ت
واسه جیمین آدرس عمارت کوک رو فرستادم و خودم و هوسوک هم رفتیم اونجا. وقتی رسیدیم رفتیم تو سالن و منتظر جیمین شدیم.
هوسوک. دستت
ا.ت. مهم نیست
هوسوک. ممکنه عفونت کنه
همون موقع جیمین در زد و آجوما درو باز کرد. من رفتم سمتش که تا منو دید اومد سمتم و بغلم کرد
جیمین. حالت خوبه؟ ترسوندیم ا.ت
ا.ت. من خوبم جیمین اما باید یه چیزایی رو بهت بگم
جیمین. چیزی شده؟
ا.ت. بیا بشین تا بهت بگم
جیمین. این اینجا چیکار میکنه؟
ا.ت. جیمین بشین همه چی رو بهت میگم
جیمین رفت نشست و ا.ت همه جی رو از سیر تا پیاز واسه جیمین گفت
جیمین. م...من میرم
ا.ت. جیمین خواهش میکنم
جیمین. تو میخوای پدر و پدربزرگ منو بکشی ( داد )
ا.ت. انتظار داری چیکار کنم؟ ( داد )
ا.ت. اون مامان و بابامو کشته
ا.ت. در ضمن. به اون مرد نگو بابا
جیمین. چی؟ چرا؟
ا.ت. اون مرد بابات نیست
جیمین. حواست هست داری چی میگی؟
ا.ت. بابای تو عموته
جیمین. دیگه داری از حدت میگذری
ا.ت. پارک جیمین این بود اون عشقی که میگفتی؟ چرا حرفمو باور نمیکنی؟
جیمین. چطوری حرف یه مافیا رو باور کنم؟ ( داد )
ا.ت. من نمیخواستم مافیا باشم. جلوی خودم داداشمو کشتن. با چشمام دیدم که چطور مغزش متلاشی شده. چیکار میخواستی بکنم؟ ( داد )
جیمین. تو الان دیگه یه مافیایی این چیزیو عوض نمیکنه
ا.ت. باشه من مافیام اما من هنوز ا.تم
جیمین. تو دیگه ا.ت نیستی ( داد )
ا.ت. هر کلمه ای که میگی خنجر میکنه تو قلبم. تو چت شده؟ مگه من با خواست خودمه که مافیام؟
جیمین. تو امروز میخواستی بابامو بکشی
ا.ت. داری چی میگی؟ اون اول اومد و سعی کرد منو بکشه. نباید از خودم دفاع میکردم؟ باید همینجوری صبر میکردم من و هوسوکو بکشه؟ ( داد )
جیمین. تو داشتی از من استفاده میکردی ( داد ) چطور اینو ببخشم؟ ( عربده )
ا.ت. سر من داد نزن ( داد ) من ازت استفاده نکردم. اگه میخواستم ازت استفاده کنم هیچوقت بهت نمیگفتم که تو چه شرایطیم
جیمین. الان داری میگی چون بابام میخواست بهم بگه
ا.ت. زودتر بهت گفتم چون ترسیدم از دستت بدم ( داد )
جیمین. همین الانش از دست دادی
ا.ت. چی؟
جیمین. چرا زودتر بهم نگفتی؟
ا.ت. چون نمیخواستم جون وو منو بشناسه. اگه منو میشناخت نمیتونستم انتقاممو بگیرم
جیمین. ا.ت یا من یا انتقام
ا.ت. چ...چی؟
جیمین. انتخاب کن
ا.ت. حواست هست داری چی میگی؟ ( داد ) چطوری بیخیال داداشی که صبح تا شب جون میکند تا به اینجا برسه شم؟ تو بودی بیخیال میشدی؟ تو بودی فراموش میکردی؟ چجوری فراموش کنم به خاطر منه که اون الان مرده؟ (جمله آخرو با عربده گفت)
جیمین. چ...چی؟ به خاطر تو؟
ا.ت. من یه کد داشتم. همون بابای تو که اینقدر دوسش داری این کدو میخواست. کوک سعی داشت جلوشو بگیره که یکی از معتمد ترین آدمای کوک که دست راستش بود توی سرش یه تیر زد. اون داشت ازم محافظت میکرد ( داد )
جیمین. چ...چرا بهم نگفتی؟
ا.ت. نمیتونستم به زبون بیارم.
جیمین داشت از اونجا میرفت که
ا.ت. تو به جای اینکه این حال فاکی منو خوب کنی داری ولم میکنی و میری. چرا عشقت اینقدر کم بود؟ جیمین اگه الان پاتو از اون در بذاری بیرون دیگه تو هم فرقی با جون وو نداری
اینو که گفتم سر جاش وایساد
ا.ت. تو مگه نمیگی من مافیام؟ من دو روزه مافیا شدم اما جون وو و جیون یه عمره مافیان. الان من شدم آدم بده؟
جیمین برگشت سمتم
جیمین. باید یه قول بدی بهم
ا.ت. چی؟
جیمین. بی رحم نشو
ا.ت. این قولو به کوک هم دادم. خیلی وقته
اینقدر درگیر بحث با جیمین بودم که کلا درد دستمو فراموش کرده بودم که یهو چشمام سیاهی رفت و فقط صدای جیمین که اسممو میگفت رو شنیدم
من اولای کارمه و تازه شروع کردم به فیک نوشتن ممنون میشم نظراتون رو کامنت کنید و اگه از فیک خوشتون اومده به دوستاتون هم معرفیش کنید😊
واسه جیمین آدرس عمارت کوک رو فرستادم و خودم و هوسوک هم رفتیم اونجا. وقتی رسیدیم رفتیم تو سالن و منتظر جیمین شدیم.
هوسوک. دستت
ا.ت. مهم نیست
هوسوک. ممکنه عفونت کنه
همون موقع جیمین در زد و آجوما درو باز کرد. من رفتم سمتش که تا منو دید اومد سمتم و بغلم کرد
جیمین. حالت خوبه؟ ترسوندیم ا.ت
ا.ت. من خوبم جیمین اما باید یه چیزایی رو بهت بگم
جیمین. چیزی شده؟
ا.ت. بیا بشین تا بهت بگم
جیمین. این اینجا چیکار میکنه؟
ا.ت. جیمین بشین همه چی رو بهت میگم
جیمین رفت نشست و ا.ت همه جی رو از سیر تا پیاز واسه جیمین گفت
جیمین. م...من میرم
ا.ت. جیمین خواهش میکنم
جیمین. تو میخوای پدر و پدربزرگ منو بکشی ( داد )
ا.ت. انتظار داری چیکار کنم؟ ( داد )
ا.ت. اون مامان و بابامو کشته
ا.ت. در ضمن. به اون مرد نگو بابا
جیمین. چی؟ چرا؟
ا.ت. اون مرد بابات نیست
جیمین. حواست هست داری چی میگی؟
ا.ت. بابای تو عموته
جیمین. دیگه داری از حدت میگذری
ا.ت. پارک جیمین این بود اون عشقی که میگفتی؟ چرا حرفمو باور نمیکنی؟
جیمین. چطوری حرف یه مافیا رو باور کنم؟ ( داد )
ا.ت. من نمیخواستم مافیا باشم. جلوی خودم داداشمو کشتن. با چشمام دیدم که چطور مغزش متلاشی شده. چیکار میخواستی بکنم؟ ( داد )
جیمین. تو الان دیگه یه مافیایی این چیزیو عوض نمیکنه
ا.ت. باشه من مافیام اما من هنوز ا.تم
جیمین. تو دیگه ا.ت نیستی ( داد )
ا.ت. هر کلمه ای که میگی خنجر میکنه تو قلبم. تو چت شده؟ مگه من با خواست خودمه که مافیام؟
جیمین. تو امروز میخواستی بابامو بکشی
ا.ت. داری چی میگی؟ اون اول اومد و سعی کرد منو بکشه. نباید از خودم دفاع میکردم؟ باید همینجوری صبر میکردم من و هوسوکو بکشه؟ ( داد )
جیمین. تو داشتی از من استفاده میکردی ( داد ) چطور اینو ببخشم؟ ( عربده )
ا.ت. سر من داد نزن ( داد ) من ازت استفاده نکردم. اگه میخواستم ازت استفاده کنم هیچوقت بهت نمیگفتم که تو چه شرایطیم
جیمین. الان داری میگی چون بابام میخواست بهم بگه
ا.ت. زودتر بهت گفتم چون ترسیدم از دستت بدم ( داد )
جیمین. همین الانش از دست دادی
ا.ت. چی؟
جیمین. چرا زودتر بهم نگفتی؟
ا.ت. چون نمیخواستم جون وو منو بشناسه. اگه منو میشناخت نمیتونستم انتقاممو بگیرم
جیمین. ا.ت یا من یا انتقام
ا.ت. چ...چی؟
جیمین. انتخاب کن
ا.ت. حواست هست داری چی میگی؟ ( داد ) چطوری بیخیال داداشی که صبح تا شب جون میکند تا به اینجا برسه شم؟ تو بودی بیخیال میشدی؟ تو بودی فراموش میکردی؟ چجوری فراموش کنم به خاطر منه که اون الان مرده؟ (جمله آخرو با عربده گفت)
جیمین. چ...چی؟ به خاطر تو؟
ا.ت. من یه کد داشتم. همون بابای تو که اینقدر دوسش داری این کدو میخواست. کوک سعی داشت جلوشو بگیره که یکی از معتمد ترین آدمای کوک که دست راستش بود توی سرش یه تیر زد. اون داشت ازم محافظت میکرد ( داد )
جیمین. چ...چرا بهم نگفتی؟
ا.ت. نمیتونستم به زبون بیارم.
جیمین داشت از اونجا میرفت که
ا.ت. تو به جای اینکه این حال فاکی منو خوب کنی داری ولم میکنی و میری. چرا عشقت اینقدر کم بود؟ جیمین اگه الان پاتو از اون در بذاری بیرون دیگه تو هم فرقی با جون وو نداری
اینو که گفتم سر جاش وایساد
ا.ت. تو مگه نمیگی من مافیام؟ من دو روزه مافیا شدم اما جون وو و جیون یه عمره مافیان. الان من شدم آدم بده؟
جیمین برگشت سمتم
جیمین. باید یه قول بدی بهم
ا.ت. چی؟
جیمین. بی رحم نشو
ا.ت. این قولو به کوک هم دادم. خیلی وقته
اینقدر درگیر بحث با جیمین بودم که کلا درد دستمو فراموش کرده بودم که یهو چشمام سیاهی رفت و فقط صدای جیمین که اسممو میگفت رو شنیدم
من اولای کارمه و تازه شروع کردم به فیک نوشتن ممنون میشم نظراتون رو کامنت کنید و اگه از فیک خوشتون اومده به دوستاتون هم معرفیش کنید😊
۶.۲k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.