پارت ۲
تا اومد حرف بزنه یه دختره که پشت سرم نشته بود به بقل دستش گفت : من شوهرـمیخوام
یکی داد زد : نچ شوهر منه
استاد : بچه ها!
یکی از دخترا : من که خیلی زیبام حتما زنش میشم
اعصابم خورد شد
_درست شنیدم؟زیبااا؟؟؟هه...بد نیست خودتو تو اینه نگاه کنی
اون پسری که به شدت ازش متنفر بودم حتی اسمشو نمیدونستم چون برام مهم نبود گفت : اووو لیسا عاشق شدی؟
_ تو یکی خفه شو
استاد : لیسا من با تو کار دارم
_جرم😹باشه
استاد : بدو خودتو معرفی کن
جونگ کوک : باشه ....خب من جونگ کوک هستم خوشحال میشم شما هم خودتونو معرفی کنید
وقتی داشتن خودشونو معرفی میکردن فقط خودمو با چرت و پرت نوشتن سرگرم کردم
استاد : لیسااا
_بله
استاد : معرفی کن
_لالیسا مانوبان هستم لیسا صدام میکنن😒
استاد : لیسا بیا تا بقیه خودشونو معرفی کنن
_باشه
بلند شدم و از کنار جونگ کوک رد شدم
استاد رفت بیرون
یهو یه دختره اومد سمت جونگ کوک برگشتم دستشو گرفتن پیچوندم اون رفت
من چرا اینطوری شدم؟
بیخیال
رفتم پیش استاد
استاد داد زد : لیسا ادبت کجا رفتهههه
_خونه اقا شجاع:/
یکی داد زد : نچ شوهر منه
استاد : بچه ها!
یکی از دخترا : من که خیلی زیبام حتما زنش میشم
اعصابم خورد شد
_درست شنیدم؟زیبااا؟؟؟هه...بد نیست خودتو تو اینه نگاه کنی
اون پسری که به شدت ازش متنفر بودم حتی اسمشو نمیدونستم چون برام مهم نبود گفت : اووو لیسا عاشق شدی؟
_ تو یکی خفه شو
استاد : لیسا من با تو کار دارم
_جرم😹باشه
استاد : بدو خودتو معرفی کن
جونگ کوک : باشه ....خب من جونگ کوک هستم خوشحال میشم شما هم خودتونو معرفی کنید
وقتی داشتن خودشونو معرفی میکردن فقط خودمو با چرت و پرت نوشتن سرگرم کردم
استاد : لیسااا
_بله
استاد : معرفی کن
_لالیسا مانوبان هستم لیسا صدام میکنن😒
استاد : لیسا بیا تا بقیه خودشونو معرفی کنن
_باشه
بلند شدم و از کنار جونگ کوک رد شدم
استاد رفت بیرون
یهو یه دختره اومد سمت جونگ کوک برگشتم دستشو گرفتن پیچوندم اون رفت
من چرا اینطوری شدم؟
بیخیال
رفتم پیش استاد
استاد داد زد : لیسا ادبت کجا رفتهههه
_خونه اقا شجاع:/
۱۸.۶k
۲۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.