عشق نابینای من 41
× روز ها میگزشت پیشش بودم و مراقبش بودم
(ویو صبح)
از خواب بیدار شدم رفتم ببینم یوجون کجاست اما هرجارو که گشتم نبودش از رویه غم نیشخندی زدم و با خودم گفتم
رفته؟
حتما اینجوری حالش بهتره
که گوشیم پیامک اومد با سرع از خونه به سمت خونه یوجون رفتم
÷در خونه رو باز کردم تا خواست بیاد داخل گفتم
داری، چیکار میکنی میخوای بکشیش؟
حالش چطوره؟
÷گزاشتم بیاد داخل
وقتی دارو خورد بیهوش، شد
الان کجاست؟
÷طبقه بالا
بدون کمی مکث سریع رفتم طبقه بالا
÷از اونجا رفتم
یوجون
×بیدار شده. بودم با دیدنش، سریع بلند شدم نشستم
کنارش رو تخت نشستم و دستمو رو پیشونیش، گزاشتم
حالت خیلی بده چهرت داغون شده
×تو بهم احمیت میدی؟
معلومه که احمیت میدم
×ت.. تو دیگه ازم فاصله نمیگیری؟
چرا میخوام بگیرم
×داری دروغ میگی
بغض =اره دارم دروغ میگم
تو خیای بهم دروغ گفتی الانم من میخوام دروغ بگم
×مثلا چه دروغی؟
اینکه ازت متنفرم
اینکه کنارم نیستی اصلا حالم بد نیست
اصلا نرانت نیستم
هیچ احمیتی برام نداری
(یه قطره اشک)
×سرمو بهش نزدیک کردمو اشکش، رو پاک کردم
اینکه عاشقت نیستم
×بوسیدمش....
https://wisgoon.com/v/HOEKIAQ9D7/))
کنارش رویه تخت خواب بودم که گوشیم صدا داد چک کردم و مجبور شدم برم بیرون یه بوسه رویه گونه یوجون گزاشتم
پتو رو انداختم روش، و رفتم بیرون
باید اینو ببینی
(یه ودیو بود که یوجون پدره سوهی رو تحدید میکنه)
خب بعدش؟
منظورت چیه اون به قتل پدرت نقش، داره
قاتل تویی تقصیر یوجون ننداز من بهش اعتماد دارم
مگه چند وقته که میشناسیششش
به. هر حال مدکی برایه اینکه من قاتلم ندارید چند وقت پیش، نابود شدن
خواستم بزنم تو دهنش
دستش، رو گرفتم
خوب دستت سبک شده ولی یه چیزیو باید بدونی
اروم=اینکه رابططون قراره خخراب بشه یوجون میمیره
هی بهش، نزدیک نمیشیاا مگرنه
مگرنه چی؟ شکایت میکنی؟ با مدرک نداشتت اره؟ (خنده شیطانی)
(ویو صبح)
از خواب بیدار شدم رفتم ببینم یوجون کجاست اما هرجارو که گشتم نبودش از رویه غم نیشخندی زدم و با خودم گفتم
رفته؟
حتما اینجوری حالش بهتره
که گوشیم پیامک اومد با سرع از خونه به سمت خونه یوجون رفتم
÷در خونه رو باز کردم تا خواست بیاد داخل گفتم
داری، چیکار میکنی میخوای بکشیش؟
حالش چطوره؟
÷گزاشتم بیاد داخل
وقتی دارو خورد بیهوش، شد
الان کجاست؟
÷طبقه بالا
بدون کمی مکث سریع رفتم طبقه بالا
÷از اونجا رفتم
یوجون
×بیدار شده. بودم با دیدنش، سریع بلند شدم نشستم
کنارش رو تخت نشستم و دستمو رو پیشونیش، گزاشتم
حالت خیلی بده چهرت داغون شده
×تو بهم احمیت میدی؟
معلومه که احمیت میدم
×ت.. تو دیگه ازم فاصله نمیگیری؟
چرا میخوام بگیرم
×داری دروغ میگی
بغض =اره دارم دروغ میگم
تو خیای بهم دروغ گفتی الانم من میخوام دروغ بگم
×مثلا چه دروغی؟
اینکه ازت متنفرم
اینکه کنارم نیستی اصلا حالم بد نیست
اصلا نرانت نیستم
هیچ احمیتی برام نداری
(یه قطره اشک)
×سرمو بهش نزدیک کردمو اشکش، رو پاک کردم
اینکه عاشقت نیستم
×بوسیدمش....
https://wisgoon.com/v/HOEKIAQ9D7/))
کنارش رویه تخت خواب بودم که گوشیم صدا داد چک کردم و مجبور شدم برم بیرون یه بوسه رویه گونه یوجون گزاشتم
پتو رو انداختم روش، و رفتم بیرون
باید اینو ببینی
(یه ودیو بود که یوجون پدره سوهی رو تحدید میکنه)
خب بعدش؟
منظورت چیه اون به قتل پدرت نقش، داره
قاتل تویی تقصیر یوجون ننداز من بهش اعتماد دارم
مگه چند وقته که میشناسیششش
به. هر حال مدکی برایه اینکه من قاتلم ندارید چند وقت پیش، نابود شدن
خواستم بزنم تو دهنش
دستش، رو گرفتم
خوب دستت سبک شده ولی یه چیزیو باید بدونی
اروم=اینکه رابططون قراره خخراب بشه یوجون میمیره
هی بهش، نزدیک نمیشیاا مگرنه
مگرنه چی؟ شکایت میکنی؟ با مدرک نداشتت اره؟ (خنده شیطانی)
۹۳۵
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.