دختر: سلام خوبی؟
دختر: سلام خوبی؟
پسر: صدا عشقمو بشنوم و بد باشم؟ خعلییی خوبم...تو چطوری؟
دختر: منم خوبم...ببین من دارم از زندگیت میرم بیرون واسه همیشه....
پسر: سرکارم گذاشتی باز؟ جون عشقت اذیتم نکن....سرکارم،خیلی هم خستم...عشقمم نیست ماساژم بده یه خورده....
دختر: جدی میگم.
پسر: بسه دیگه...خب کجایی..چیکارا میکنی؟
دختر: من عاشقت نبودم...عشقم بهت دروغ بود.عاشقت نبودم....دیگه نه زنگ بزن نه اس بده.....
پسر: باورم نمیشه.
دختر: لعنتی چرا این قد بهم اعتماد داری؟
پسر: چون عشق منی...په ساکت شو...عشق من و تو پاک ترین و بی ریا ترین عشقه...په ساکت...
دختر: بسه..بسه...
پسر: چی شده عشقم؟ گریه میکنی؟ عشق من چرا گریه میکنی؟ هااان!؟
دختر: منو ببخش...فقط ببخشم...نتونستم من....نتونستم...
پسر: چی شده لامصب؟ با حرفات منو داغون نکن..با گریه هات خوردم نکن...خواهش میکنم....
دختر: خداحافظ
پسر: زهر مار...خداحافظ نداشتیم...کاری نکن بیام دم خونتون بندازمت تو ماشین یه جایی ببرمت که دست خدا هم بهت نرسه ها....
دختربا صدای بلندی فریاد زد: دیییگه دوووووووسسسسیت نداررررررم.....
و بعدش گوشی و قطع کرد......
همه جا چراغونی بود...
بوی اسپند کل فضا و پر کرده بود...
لبخندای پدرومادر دختر....شادی و کف زدنای فامیل.....همه چی به ظاهر خوب بود....
ولی کی به فکر دل این دختر بود؟
کی به فکر اشکایی بود که زیر تور ریخته میشد.....؟!
کی به فکر دست یخ زده ی دختری بود که تو دست یه مرد دیگس!؟
کی به فکرش بود؟
کی به فکر روح و جسم این دختر بود، که قرار بود امشب تسلیم یه مرد دیگه بشه!!!!!
کی به فکرش بود؟
داماد با لبخندی به دختر نگاهی انداخت و گفت : راستی! دوستمو دیدی که برام عزیزه قد داداش؟؟؟؟؟؟
دختره که دلش نمیخواست اشکاشو کسی ببینه...سرشو بلند نکرد...
ولی بعدش یه صدای آشنا گفت: * عشقم*
دختر سرشو بالا آورد و عشقشو تو کت و شلوار مشکی روبه روش دید....
شدت اشک ریختن دختر بیشتر شد...
پسر: عه...گریه نکن عزیزم..دختر که تو شب عروسیش گریه نمیکنه،باید بخنده..پس بخند...بخند لامصب..بذار پاهام بیشتر از این سست نشن ...گریه هات،اشکات،منو به زانو در میاره....امشب دوستم گفت که عروسیشه،گفت که منم دعوتم....ولی نمیدونستم عروس این مجلس تویی.
دختر: به خدا نفسم داره بند میاد.به خدا نتونستم...تحت فشار بودم.
پسر: اگه مال من بودی و این طوری جلوم گریه میکردی محکم بغلت میکردم و کلی بوست میکردم تا گریه از یادت بره.
دختر: من تو رو میخوام...نمیخوام انگشت یکی دیگه هم بهم بخوره...خدایا چرا صدامو نمیشنوی....من این پسرو میخوام....
پسر: یادته چ قدر راجع به شب عروسیمون حرف میزدیم؟ یادته عکس بچه میفرستادم برات و میگفتم فک کن این بچه من و توئه....یادته چه قد میخندیدم؟؟؟ یادته عزیزم؟؟؟؟
یادته گفتی وقتی بچمون داشت دندون در می آورد از دندوناش عکس بگیریم و بفرستیم برا همه مخالفای رابطمون؟ یادته؟؟؟؟
دختر: تو رو خدا بهم رحم کن....نذار مال یکی دیگه بشم...منو بکش....خواهش میکنم...
پسر: این حرف و نزن..تو به اندازه یه زندگی خوب از این دنیا سهم داری..شوهرت پسر خوبیه...من همیشه حواسم بهت هست...اگه نازک تر از گل بهت حرفی زد از رو زمین برش میدارم.....
دختر: نمیخوام .....نمیخوام.
پسر: اگه دوسم داری فقط زندگی کن...من اون قدر خودخواه نشدم که زندگی زندگیمو نابود کنم...
فقط یه سئوال.....
چطوری بهت کمتر فک کنم؟؟
با کار کردن شبانه روزی؟
سیگار کشیدن...
با آرامبخش چطور؟
گوش کردن آهنگ با صدای بلند چی؟
نه......
نمیتونم.....
بامردن میشه؟؟؟؟
نه...حتی با مردنم نمیشه...
حتی اگرم بمیرم..
حسرت بچه ای که هر شب واسه داشتنش ذوق میکردم و نتونستم داشته باشمش...
فقط بدون همیشه عاشق ترینت میمونم....تو هر شرایطی باهاتم....
پسر: صدا عشقمو بشنوم و بد باشم؟ خعلییی خوبم...تو چطوری؟
دختر: منم خوبم...ببین من دارم از زندگیت میرم بیرون واسه همیشه....
پسر: سرکارم گذاشتی باز؟ جون عشقت اذیتم نکن....سرکارم،خیلی هم خستم...عشقمم نیست ماساژم بده یه خورده....
دختر: جدی میگم.
پسر: بسه دیگه...خب کجایی..چیکارا میکنی؟
دختر: من عاشقت نبودم...عشقم بهت دروغ بود.عاشقت نبودم....دیگه نه زنگ بزن نه اس بده.....
پسر: باورم نمیشه.
دختر: لعنتی چرا این قد بهم اعتماد داری؟
پسر: چون عشق منی...په ساکت شو...عشق من و تو پاک ترین و بی ریا ترین عشقه...په ساکت...
دختر: بسه..بسه...
پسر: چی شده عشقم؟ گریه میکنی؟ عشق من چرا گریه میکنی؟ هااان!؟
دختر: منو ببخش...فقط ببخشم...نتونستم من....نتونستم...
پسر: چی شده لامصب؟ با حرفات منو داغون نکن..با گریه هات خوردم نکن...خواهش میکنم....
دختر: خداحافظ
پسر: زهر مار...خداحافظ نداشتیم...کاری نکن بیام دم خونتون بندازمت تو ماشین یه جایی ببرمت که دست خدا هم بهت نرسه ها....
دختربا صدای بلندی فریاد زد: دیییگه دوووووووسسسسیت نداررررررم.....
و بعدش گوشی و قطع کرد......
همه جا چراغونی بود...
بوی اسپند کل فضا و پر کرده بود...
لبخندای پدرومادر دختر....شادی و کف زدنای فامیل.....همه چی به ظاهر خوب بود....
ولی کی به فکر دل این دختر بود؟
کی به فکر اشکایی بود که زیر تور ریخته میشد.....؟!
کی به فکر دست یخ زده ی دختری بود که تو دست یه مرد دیگس!؟
کی به فکرش بود؟
کی به فکر روح و جسم این دختر بود، که قرار بود امشب تسلیم یه مرد دیگه بشه!!!!!
کی به فکرش بود؟
داماد با لبخندی به دختر نگاهی انداخت و گفت : راستی! دوستمو دیدی که برام عزیزه قد داداش؟؟؟؟؟؟
دختره که دلش نمیخواست اشکاشو کسی ببینه...سرشو بلند نکرد...
ولی بعدش یه صدای آشنا گفت: * عشقم*
دختر سرشو بالا آورد و عشقشو تو کت و شلوار مشکی روبه روش دید....
شدت اشک ریختن دختر بیشتر شد...
پسر: عه...گریه نکن عزیزم..دختر که تو شب عروسیش گریه نمیکنه،باید بخنده..پس بخند...بخند لامصب..بذار پاهام بیشتر از این سست نشن ...گریه هات،اشکات،منو به زانو در میاره....امشب دوستم گفت که عروسیشه،گفت که منم دعوتم....ولی نمیدونستم عروس این مجلس تویی.
دختر: به خدا نفسم داره بند میاد.به خدا نتونستم...تحت فشار بودم.
پسر: اگه مال من بودی و این طوری جلوم گریه میکردی محکم بغلت میکردم و کلی بوست میکردم تا گریه از یادت بره.
دختر: من تو رو میخوام...نمیخوام انگشت یکی دیگه هم بهم بخوره...خدایا چرا صدامو نمیشنوی....من این پسرو میخوام....
پسر: یادته چ قدر راجع به شب عروسیمون حرف میزدیم؟ یادته عکس بچه میفرستادم برات و میگفتم فک کن این بچه من و توئه....یادته چه قد میخندیدم؟؟؟ یادته عزیزم؟؟؟؟
یادته گفتی وقتی بچمون داشت دندون در می آورد از دندوناش عکس بگیریم و بفرستیم برا همه مخالفای رابطمون؟ یادته؟؟؟؟
دختر: تو رو خدا بهم رحم کن....نذار مال یکی دیگه بشم...منو بکش....خواهش میکنم...
پسر: این حرف و نزن..تو به اندازه یه زندگی خوب از این دنیا سهم داری..شوهرت پسر خوبیه...من همیشه حواسم بهت هست...اگه نازک تر از گل بهت حرفی زد از رو زمین برش میدارم.....
دختر: نمیخوام .....نمیخوام.
پسر: اگه دوسم داری فقط زندگی کن...من اون قدر خودخواه نشدم که زندگی زندگیمو نابود کنم...
فقط یه سئوال.....
چطوری بهت کمتر فک کنم؟؟
با کار کردن شبانه روزی؟
سیگار کشیدن...
با آرامبخش چطور؟
گوش کردن آهنگ با صدای بلند چی؟
نه......
نمیتونم.....
بامردن میشه؟؟؟؟
نه...حتی با مردنم نمیشه...
حتی اگرم بمیرم..
حسرت بچه ای که هر شب واسه داشتنش ذوق میکردم و نتونستم داشته باشمش...
فقط بدون همیشه عاشق ترینت میمونم....تو هر شرایطی باهاتم....
۵.۸k
۱۳ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.