تکپارتی کوک:وقتی داری به بچت شیر میدی و اون میخواد
تکپارتی کوک:وقتی داری بهبچت شیر میدی و اون میخواد
--------------------------------------------------------------------------
ویو ا.ت:
تو اتاق با دخترم سول نشسته بودم پوشک و لباساش رو عوض کردم و رفتم رو تخت سول رو گذاشتم و لباسام رو عوض کردم..نیم تنه و شلوارک. پوشیدم و رفتم پیش سول که داشت با انگشتاش بازی میکنی..
مامانی گشنت نیست
انگشتاش رو میمیمکید..به ساعت نگاه کردم ساعت ۱۱ شب بود سول ساعت ۹ شب شیر خورد دوساعت گذشت حتما الان دیگه گشنشه..
رو تخت نشستم و سول رو اروم گذاشتم بغلم..سینم رو در آوردم و گذاشتم تو دهنش..انگار خیلی گشنش بود..نیم ساعتی گذاشت که کوک یهو با عجله آمد داخل در محکم به دیوار خورد..
-اهه تو اینجایی میدونی چقدر دنبالت بودم
مگه چی شده کوک؟؟
-آمدم داخل ندیدمت صدایی هم ازتون نبود!
خب دارم به سول شیر میدم..
به سینم نگاه کرد نگاش عوض شد..نکنه تحریک شد..
هی مستر جئون هنو دخترمون یک سالش نشد ..
سرش رو تکون داد و گفت
-من که نمیخواستم بکنمت..
رفت حموم..نکنه دلش رو شکوندم..ربع ساعتی که گذشت سول خوابید..گذاشتمش رو تختش و رفتم سمت حموم..و درش رو باز کردم کوک تو ون حموم بودم وقتی منو دید نیشخند زد
-خانم جئون چیشده؟ انگار بیشتر از من میخوای بکنمت؟؟
به حرفش اهمیتی ندادم شلوارک رو در آوردم و رفتم و رو پاش نشستم..
ببخشید..ولی خب دخترمون هنو ۵ماهشه شیر میخوره
-منم شیر میخوام
خب تو یخچال هست..یه دقه
شروع کرد به خندیدن..عاشق اون خندش بودم..با اینکه کل روز اعصابانیه بازم بیش من یه چیز دیگن..
-میدی؟؟
خجالت نمیکشی شیر دخترت رو میخوای
-ولی قبل دخترم کی..
اوک اوک
نیم تنم رو کامل در اوردم..منو به خودش نزدیک کرد و سینم رو گذاشت دهنش شروع کرد به مک زدن..ربع ساعتی گذاشت ولی بازم داشت میخورد..نیم ساعتی هم گذشت
هی کوک خفه نشدی
-...
هویی
سینش رو محکم گاز گرفتم...
-ایی
کووووووکککک(داد)
-هی یواش بیب الان سول بیدار میشه
ببین چکار کردی قشنگ کبود کردی سینم رو
-چکار کنم همه جات خوشمزست
اوفف
شروع کرد به خندیدن
#تکپارتی
--------------------------------------------------------------------------
ویو ا.ت:
تو اتاق با دخترم سول نشسته بودم پوشک و لباساش رو عوض کردم و رفتم رو تخت سول رو گذاشتم و لباسام رو عوض کردم..نیم تنه و شلوارک. پوشیدم و رفتم پیش سول که داشت با انگشتاش بازی میکنی..
مامانی گشنت نیست
انگشتاش رو میمیمکید..به ساعت نگاه کردم ساعت ۱۱ شب بود سول ساعت ۹ شب شیر خورد دوساعت گذشت حتما الان دیگه گشنشه..
رو تخت نشستم و سول رو اروم گذاشتم بغلم..سینم رو در آوردم و گذاشتم تو دهنش..انگار خیلی گشنش بود..نیم ساعتی گذاشت که کوک یهو با عجله آمد داخل در محکم به دیوار خورد..
-اهه تو اینجایی میدونی چقدر دنبالت بودم
مگه چی شده کوک؟؟
-آمدم داخل ندیدمت صدایی هم ازتون نبود!
خب دارم به سول شیر میدم..
به سینم نگاه کرد نگاش عوض شد..نکنه تحریک شد..
هی مستر جئون هنو دخترمون یک سالش نشد ..
سرش رو تکون داد و گفت
-من که نمیخواستم بکنمت..
رفت حموم..نکنه دلش رو شکوندم..ربع ساعتی که گذشت سول خوابید..گذاشتمش رو تختش و رفتم سمت حموم..و درش رو باز کردم کوک تو ون حموم بودم وقتی منو دید نیشخند زد
-خانم جئون چیشده؟ انگار بیشتر از من میخوای بکنمت؟؟
به حرفش اهمیتی ندادم شلوارک رو در آوردم و رفتم و رو پاش نشستم..
ببخشید..ولی خب دخترمون هنو ۵ماهشه شیر میخوره
-منم شیر میخوام
خب تو یخچال هست..یه دقه
شروع کرد به خندیدن..عاشق اون خندش بودم..با اینکه کل روز اعصابانیه بازم بیش من یه چیز دیگن..
-میدی؟؟
خجالت نمیکشی شیر دخترت رو میخوای
-ولی قبل دخترم کی..
اوک اوک
نیم تنم رو کامل در اوردم..منو به خودش نزدیک کرد و سینم رو گذاشت دهنش شروع کرد به مک زدن..ربع ساعتی گذاشت ولی بازم داشت میخورد..نیم ساعتی هم گذشت
هی کوک خفه نشدی
-...
هویی
سینش رو محکم گاز گرفتم...
-ایی
کووووووکککک(داد)
-هی یواش بیب الان سول بیدار میشه
ببین چکار کردی قشنگ کبود کردی سینم رو
-چکار کنم همه جات خوشمزست
اوفف
شروع کرد به خندیدن
#تکپارتی
۱۲.۵k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.