عشق نابینای من 40
+رفتم پیش سوهی و در اتاقش در زدم
درو باز کردم وقتی دیمش درو خواستم ببندم
+سوهی وایسا
جلو در رو گرفتم
چی میخوای؟
+من اشتباه کردم بزار توضیح بدم
میخوای اعتراف کنی؟
+اره همه چیو میگم
(گزاشتم بیاد داخل)
+رابطم با یونا اشتباه بود اون خامم کردش
بهم گفت قراره بدبخت بشم
پدرت بهم اسیب میزنه
تو دوسم نداری
و...
نمی خوای دست از نقش بازی کردن برداری؟ من. همه چیو میدونم
تو مدارکو دزدیدی
فیلمارو پاک کردی
پدرم رو مسموم کردی
و الانم اموالم رو میخوای
+(نیشخند) بنظرت زیادی نمیدونی؟ (بهش نزدیک شدم)
این برات خطر ناک میشه ها
مثلا میخوای چیکار کنی؟ بکشیم؟ جرعتشرو نداریی
هولش دادم
+چرا باید بکشمت؟ هنوز اموالت مونده
اذیت نکن چند وقت دیگه عروسیمونه
من باهات ازدواج نمی کنم قاتل
+قاتل؟ تو حتی مدرک کامل هم نداریی
به زودی. به دست میارم
+(خنده عصبی) این مدت خیلی باهات خوب بودم از گل کمتر بهت نگفتم اما از این به بعد اینجور نیستتتت
بغلش، کردمو انداختمش رویه تخت
جیغغغ
+رفتم روش و لباسشو پاره کردم و کیس مارک دردناکی رو بدنش میزاشتم
×تویه خونه کلی دوربین مخفی گزاشته بودم وقتی اون صحنه رو دیدم با عصبانیت رفتم اونجا وقتی که رسیدم هیوان رو گرفتم و پرتش، کردم اونر
گمشووو
+به زودی همه چیو تموم میکنم
رفتم
بلند شدمو لباسمو درست تنم کردم
تو اینجا چیکار میکنی؟
×با عصبانیت رفتم و ظبط صوت ها رو از گوشه. دیوار برداشتم و جلوش محکم زدم به زمین و شکوندم
میدونی داری چیکار میکنییی
تورو سننه
×شونه هاشو گرفتم
هرچی به تو مربوط بشه
به منم مربوط میشع
با اینهمه بلایی که سرت اوردم و پدرم سرتون اورده چرا هنوز مراقبمی هااا
از اونجا رفتم
×دنبالش رفتم واز پشت بغلش، کردم
همه چیو فهمیدی؟
بغض
فهمیدم همه چیو میدونم الان روم نمیشه بهت نگاه کنم
بابام خیلی اذیتت کرد
باباتو کشت
حال امانت خوب نیست
خودت خیلی اسیب دیدی
شرکتتون ورشکست شد
کسی که بدهکاره خانواده ما به شماست
گریه
×همه چی تموم شده دیگه مهم نیست
ما نمی تونیم باهم باشیم تو نباید بیای پیش من من دختر قاتل پدرتم
اقایه پارک بی گناه بود
×پارک؟
اره پدر هیوان
×جریان چیه؟
منو یوجین احتمال دادیم که پارک پدرت رو کشته اما اینجور نبود پدر من پارک و پدر تورو کشته
×چرخوندمش سمت خودمو بغلش کردم
بهش فکر نکن دیگه مهم نیست
از اینجا برو با هر بارنگاه کردن بهت یاد تمام عذاب هایی که کشیدی میوفتم
نمی تونممم
×سوهی من ولت نمی کنم چه بخوای چه نخوای تا اخرش پیشت میمونم من تورو دوست دارم و دیگه هیچی برام مهم نیست تو کاری نکردی که بخاطرش عذاب وجدان داری
از بغلم اوردمش بیرون و یکم فاصله گرفتم
اگه میخوای استراحت. کنی و یکم تنها باشی اشگالی نداره ولی من ترکت نمی کنم
درو باز کردم وقتی دیمش درو خواستم ببندم
+سوهی وایسا
جلو در رو گرفتم
چی میخوای؟
+من اشتباه کردم بزار توضیح بدم
میخوای اعتراف کنی؟
+اره همه چیو میگم
(گزاشتم بیاد داخل)
+رابطم با یونا اشتباه بود اون خامم کردش
بهم گفت قراره بدبخت بشم
پدرت بهم اسیب میزنه
تو دوسم نداری
و...
نمی خوای دست از نقش بازی کردن برداری؟ من. همه چیو میدونم
تو مدارکو دزدیدی
فیلمارو پاک کردی
پدرم رو مسموم کردی
و الانم اموالم رو میخوای
+(نیشخند) بنظرت زیادی نمیدونی؟ (بهش نزدیک شدم)
این برات خطر ناک میشه ها
مثلا میخوای چیکار کنی؟ بکشیم؟ جرعتشرو نداریی
هولش دادم
+چرا باید بکشمت؟ هنوز اموالت مونده
اذیت نکن چند وقت دیگه عروسیمونه
من باهات ازدواج نمی کنم قاتل
+قاتل؟ تو حتی مدرک کامل هم نداریی
به زودی. به دست میارم
+(خنده عصبی) این مدت خیلی باهات خوب بودم از گل کمتر بهت نگفتم اما از این به بعد اینجور نیستتتت
بغلش، کردمو انداختمش رویه تخت
جیغغغ
+رفتم روش و لباسشو پاره کردم و کیس مارک دردناکی رو بدنش میزاشتم
×تویه خونه کلی دوربین مخفی گزاشته بودم وقتی اون صحنه رو دیدم با عصبانیت رفتم اونجا وقتی که رسیدم هیوان رو گرفتم و پرتش، کردم اونر
گمشووو
+به زودی همه چیو تموم میکنم
رفتم
بلند شدمو لباسمو درست تنم کردم
تو اینجا چیکار میکنی؟
×با عصبانیت رفتم و ظبط صوت ها رو از گوشه. دیوار برداشتم و جلوش محکم زدم به زمین و شکوندم
میدونی داری چیکار میکنییی
تورو سننه
×شونه هاشو گرفتم
هرچی به تو مربوط بشه
به منم مربوط میشع
با اینهمه بلایی که سرت اوردم و پدرم سرتون اورده چرا هنوز مراقبمی هااا
از اونجا رفتم
×دنبالش رفتم واز پشت بغلش، کردم
همه چیو فهمیدی؟
بغض
فهمیدم همه چیو میدونم الان روم نمیشه بهت نگاه کنم
بابام خیلی اذیتت کرد
باباتو کشت
حال امانت خوب نیست
خودت خیلی اسیب دیدی
شرکتتون ورشکست شد
کسی که بدهکاره خانواده ما به شماست
گریه
×همه چی تموم شده دیگه مهم نیست
ما نمی تونیم باهم باشیم تو نباید بیای پیش من من دختر قاتل پدرتم
اقایه پارک بی گناه بود
×پارک؟
اره پدر هیوان
×جریان چیه؟
منو یوجین احتمال دادیم که پارک پدرت رو کشته اما اینجور نبود پدر من پارک و پدر تورو کشته
×چرخوندمش سمت خودمو بغلش کردم
بهش فکر نکن دیگه مهم نیست
از اینجا برو با هر بارنگاه کردن بهت یاد تمام عذاب هایی که کشیدی میوفتم
نمی تونممم
×سوهی من ولت نمی کنم چه بخوای چه نخوای تا اخرش پیشت میمونم من تورو دوست دارم و دیگه هیچی برام مهم نیست تو کاری نکردی که بخاطرش عذاب وجدان داری
از بغلم اوردمش بیرون و یکم فاصله گرفتم
اگه میخوای استراحت. کنی و یکم تنها باشی اشگالی نداره ولی من ترکت نمی کنم
۹۵۱
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.