شکست خورده❣🍂 P²
ات:یونا ولش کن دارم براش(اروم)
امی:....باشه😕(اروم)
"پرش زمانی"
"زنگ کلاس"
ادمین:معلم وارد کلاس شد و چشمش به برگه های امتحانی افتاد که ریخته بودن روی زمین و خاکی شده بودن
معلم:کدوم از شما اینکارو کرده(داد)
ات:اقا من دیدمکه کوک داشت به برگه های امتحانی نگاه میکرد و بعد هم اونارو ریخت روی زمین تازه روی یونیفرم من هم اب ریخته
امی:😃😃😃
کوک:(یهو ازجا میپره)چ.چی؟؟؟ولی اقا معلم من کرم میریزم ولی دیگه نه در این حد اینا کار خود ا/ته(عصبی)
معلم:جئون من تورو خیلی خوب میشناسم پس الکی اینارو گردن بقیه ننداز تو بابط این کارت چهار نمره منفی میگیری
ته:اوه اوه تو دردسر اوفتادی(اروم)(خنده)
هیجین:(اروم خندیدن)
کوک:خفه شو(اروم)
کوک: دارم برات ات خانوم(زیر لب)
یونا:دمت گرم ولی زیاد روی نکردی؟(اروم)
ات:حقش بود(اروم)
امی:(ریز ریز خندیدن و دیدن قیافه کوک تو این موقعیت)
"پرش زمانی"
ات ویو
زنگ خونه خورد و تو راه برگشت به خونه بودم و داشتم به کوک فکر میکردم که چرا اینقد از سربهسر گذاشتن مردم خوشش میاد؟
حمینطور که تو فکر بودم یهو به یکی برخورد کردم و اون افتاد
کوک ویو
بعد از اون اتفاقی که تو مدرسه برام افتاد خیلی کلافه بودم
تاحالا کسی جرعت نداشت اینکارو با من کنه!
باید اون دختر تازه وارده روهم ادم کنم
داشتم با همین افکار راه میرفتم که یهو یکی محکم بهم برخورد کرد و من با کله رفتم تو زمین
ات:وای ببخشید حالتون خوبه؟(نگران)
کوک تاروشو برگردوند ات خشکش زد
ات:تتویی؟
ات ویو
فهمیدم که بعد اونکاری که تو مدرسه باهاش کردم فاتحم خوندس برا همین میخواستم ازش فرار کنم که مهکم دستمو گرفت
ات:عوضی ولم کن(عصبی)
کوک ویو
وقتی چهرشو دیدم..اون خیلی خوشگل بود!
اون کیوت ترین دختری بود که تابحال توی مدرسه دیده بودم برای همین دلم نمیومد کتکش بزنم یا سرش داد بکشم
کوک:هی حواست کجاست چرا جلو پاتو نگاه نمیکنی
ات:اممم تو فکر بودم حالا ولم کن برم(تند تند)
کوک:تو فکر چی بودی؟
ات:به تو چه؟؟(بلند)
کوک:(خنده) باشه برو
ات ویو
دستمو ول کرد
یکم بهش نگاه کردم ولی بعد سریع در رفتم
پرش زمانی
ات ویو
رسیدم خونه و به مامان سلام کردم و رفتم تو اتاقم
وای خدا چقدررررر اون پسره کیوت بوددددد🥺
وای خدا دارم چی میگم ا/ت اون ازت متنفره...اوففف باید برم حموم وقتی به کوک خوردم و اون افتاد منم خاکی شدم
کوک ویو
رسیدم خونه یه حموم 5مینی رفتم و ناهارمو خوردم و در هین غذا خوردن تو فکر بودم
م/کوک:پسرم چیزی شده؟ همش تو فکری
کوک:مامان امروز یه تازه وارد وارد مدرسه شده...(بیچاره غذا تو دهنشه)
_____________________________________________________
لایک-کامنت-فالو
دیگه شرط نمیزارم چون پارت قبلی فقط ۵لایک خورده بود
بای
امی:....باشه😕(اروم)
"پرش زمانی"
"زنگ کلاس"
ادمین:معلم وارد کلاس شد و چشمش به برگه های امتحانی افتاد که ریخته بودن روی زمین و خاکی شده بودن
معلم:کدوم از شما اینکارو کرده(داد)
ات:اقا من دیدمکه کوک داشت به برگه های امتحانی نگاه میکرد و بعد هم اونارو ریخت روی زمین تازه روی یونیفرم من هم اب ریخته
امی:😃😃😃
کوک:(یهو ازجا میپره)چ.چی؟؟؟ولی اقا معلم من کرم میریزم ولی دیگه نه در این حد اینا کار خود ا/ته(عصبی)
معلم:جئون من تورو خیلی خوب میشناسم پس الکی اینارو گردن بقیه ننداز تو بابط این کارت چهار نمره منفی میگیری
ته:اوه اوه تو دردسر اوفتادی(اروم)(خنده)
هیجین:(اروم خندیدن)
کوک:خفه شو(اروم)
کوک: دارم برات ات خانوم(زیر لب)
یونا:دمت گرم ولی زیاد روی نکردی؟(اروم)
ات:حقش بود(اروم)
امی:(ریز ریز خندیدن و دیدن قیافه کوک تو این موقعیت)
"پرش زمانی"
ات ویو
زنگ خونه خورد و تو راه برگشت به خونه بودم و داشتم به کوک فکر میکردم که چرا اینقد از سربهسر گذاشتن مردم خوشش میاد؟
حمینطور که تو فکر بودم یهو به یکی برخورد کردم و اون افتاد
کوک ویو
بعد از اون اتفاقی که تو مدرسه برام افتاد خیلی کلافه بودم
تاحالا کسی جرعت نداشت اینکارو با من کنه!
باید اون دختر تازه وارده روهم ادم کنم
داشتم با همین افکار راه میرفتم که یهو یکی محکم بهم برخورد کرد و من با کله رفتم تو زمین
ات:وای ببخشید حالتون خوبه؟(نگران)
کوک تاروشو برگردوند ات خشکش زد
ات:تتویی؟
ات ویو
فهمیدم که بعد اونکاری که تو مدرسه باهاش کردم فاتحم خوندس برا همین میخواستم ازش فرار کنم که مهکم دستمو گرفت
ات:عوضی ولم کن(عصبی)
کوک ویو
وقتی چهرشو دیدم..اون خیلی خوشگل بود!
اون کیوت ترین دختری بود که تابحال توی مدرسه دیده بودم برای همین دلم نمیومد کتکش بزنم یا سرش داد بکشم
کوک:هی حواست کجاست چرا جلو پاتو نگاه نمیکنی
ات:اممم تو فکر بودم حالا ولم کن برم(تند تند)
کوک:تو فکر چی بودی؟
ات:به تو چه؟؟(بلند)
کوک:(خنده) باشه برو
ات ویو
دستمو ول کرد
یکم بهش نگاه کردم ولی بعد سریع در رفتم
پرش زمانی
ات ویو
رسیدم خونه و به مامان سلام کردم و رفتم تو اتاقم
وای خدا چقدررررر اون پسره کیوت بوددددد🥺
وای خدا دارم چی میگم ا/ت اون ازت متنفره...اوففف باید برم حموم وقتی به کوک خوردم و اون افتاد منم خاکی شدم
کوک ویو
رسیدم خونه یه حموم 5مینی رفتم و ناهارمو خوردم و در هین غذا خوردن تو فکر بودم
م/کوک:پسرم چیزی شده؟ همش تو فکری
کوک:مامان امروز یه تازه وارد وارد مدرسه شده...(بیچاره غذا تو دهنشه)
_____________________________________________________
لایک-کامنت-فالو
دیگه شرط نمیزارم چون پارت قبلی فقط ۵لایک خورده بود
بای
۵.۷k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.