پارت = ۴۲
تقاص دوستی
_خیلی روی اعصابی میدونستی ؟
نفس داغش به گردنم میخورد ، دستش داشت از زیر تیشرتم میرفت تو . جلوی دستشو گرفتم .
+میریم ؟
_میریم بار ، همهی مافیا ها میان پارک هم با اما میاد منم میخوام بیبیمو بهشون معرفی کن.
سرمو برگردوندم .
+بار ؟
_اره دوست نداری ؟
از سرجام بلند شدم .
+دلیل بدبختیامون از همین بار شروع شد .
بدون حرف دیگه ای رفتم سمت اتاق ، یه پیرهن سیاه تا زانوم پوشیدم و موهامو گوجه ای بستم و یه رز قرمز قرمز زدم اومدم پایین .
روی مبل نشسته بود و سرش توی گوشیش بود از پله ها اومدم پایین که برگشت سمتم ، کتشو انداخت روی مبل و دستشو کرد توی جیبش یه دستمال برداشت و اومد سمتم .
دستمالو گرفت جلوم .
_پاکش کن .
رژ لبمو میگفت ، برام فرقی نداشت اگه به خودم بود خیلی کمرنگ میزدم ولی به خاطر لجبازی هم شده باشه گفتم .
+چرا ؟مگه چشه ؟
هولم داد سمت دیوار و یه مشت به دیوار کوبید .
_شوخی ندارم پاکش کن .
دسمالو با انزجار گرفتم و محکم روی لبم کشیدم و برگشنم سمتش .
+الان راضی علیا حضرت ؟
بدون جوابی رفت سمت در و باهام سوار ماشین شدیم.
ادامه داد ......
_خیلی روی اعصابی میدونستی ؟
نفس داغش به گردنم میخورد ، دستش داشت از زیر تیشرتم میرفت تو . جلوی دستشو گرفتم .
+میریم ؟
_میریم بار ، همهی مافیا ها میان پارک هم با اما میاد منم میخوام بیبیمو بهشون معرفی کن.
سرمو برگردوندم .
+بار ؟
_اره دوست نداری ؟
از سرجام بلند شدم .
+دلیل بدبختیامون از همین بار شروع شد .
بدون حرف دیگه ای رفتم سمت اتاق ، یه پیرهن سیاه تا زانوم پوشیدم و موهامو گوجه ای بستم و یه رز قرمز قرمز زدم اومدم پایین .
روی مبل نشسته بود و سرش توی گوشیش بود از پله ها اومدم پایین که برگشت سمتم ، کتشو انداخت روی مبل و دستشو کرد توی جیبش یه دستمال برداشت و اومد سمتم .
دستمالو گرفت جلوم .
_پاکش کن .
رژ لبمو میگفت ، برام فرقی نداشت اگه به خودم بود خیلی کمرنگ میزدم ولی به خاطر لجبازی هم شده باشه گفتم .
+چرا ؟مگه چشه ؟
هولم داد سمت دیوار و یه مشت به دیوار کوبید .
_شوخی ندارم پاکش کن .
دسمالو با انزجار گرفتم و محکم روی لبم کشیدم و برگشنم سمتش .
+الان راضی علیا حضرت ؟
بدون جوابی رفت سمت در و باهام سوار ماشین شدیم.
ادامه داد ......
۱.۹k
۰۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.