فیک کوکی p1
نکته : اسم ا/ت رو میزاریم یونا
یونا ویو:
سلام اسم من پارک یونا هست من ایرانیم و ۲۰ سالمه
من تنها به کره اومدم چون میخواستم مستقل شم
من تو یه رستوران به عنوان سر آشپز کار میکنم و واقعا دست پختم عالیه و همه عاشقشن
کوک ویو :
سلام اسم من جئون جانگ کوک هست و بزرگ ترین مافیا جهانم که بهم لقب پادشاه مافیا رو دادن درضمن ۲۶ سالمه و تاحالا عاشق نشدم و همیشه یه زیرخواب دارم و شب ها تا ساعت سه یا چهار تو بار هستم
یونا ویو :
ساعت ۲ظهر شدم میخواستم دوباره بخوابم که یادم اومد چون امشب رستوران به دلایلی تعطیل بود با بچه ها قرار گذاشتیم بریم بار پس پاشدم رفتم دستشویی و کار های لازم رو انجام دادم رفتم تو آشپزخونه تا غذا درست کنم و بخورم که دیدم هیچی ندارم پس رفتم خرید و برگشتم غذا درست کردم و خوردم
پرش زمان به شب
لباسم رو پوشیدم ( اسلاد ۲) و یکم هم میکاپ کردم(اسلاید ۳) که خیلی هات شدم و سریع رفتم دم در و سوار ماشینم شدم و رفتم
کوک ویو :
امشب قرار بود با بچه ها بریم بار پس امروز کارهام رو انجام دادم که برای شب کاری نداشته باشم واقعا خیی بی عرضه بودن یه محموله مهم رو گم کرده بودن و من واقعا عصبانی بودم و تا تونستم سرشون داد زدم ساعت حدودا ۲ بود که دیدم گشنمه از اتاق کارم اومدم بیرون رفتم پایین که
آجوما گفت : ارباب اگه ایرادی نداشته باشه من شب برم پیش خانواده ام و فردا قبل از اینکه بیدار شید بیام
گفتم: اشکال نداره آجوما برو اگر خواستی میتونی بری و ۳ روز دیگه برگردی
آجوما گفت :ممنونم ارباب پس سه روز دیگه برمیگردم
گفتم : برام ناهار بیار بخورم گشنمه
آجوما: چشم ارباب الان براتون میارم
رفت و ناهار رو اورد و سریع خوردم و رفتم خوابیدم چون کار دیگه ای نداشتم و خسنه بودم
پرش زمان به شب
اماده شدم با بوگاته مشکیم رفتم بار که دیدم بچه ها اومدن و منتظر منن با بادیگارد هامون رفتیم تو و من تنها سه تا بطری خوردم و حسابی مست بودم که یه دختر خوشگل رو دیدم و رفتم سمتش تا ازش بخوام باهم برقصیم
یونا ویو : وقتی رسیدم یه پسر خیلی جذاب دیدم که معلوم بود خیلی مسته اومد سمتم که...
ممنون میشم حمایت کنین ♡♡
ببخشید اگه بد شد چون بار اولم بود بااااای ❤❤❤
یونا ویو:
سلام اسم من پارک یونا هست من ایرانیم و ۲۰ سالمه
من تنها به کره اومدم چون میخواستم مستقل شم
من تو یه رستوران به عنوان سر آشپز کار میکنم و واقعا دست پختم عالیه و همه عاشقشن
کوک ویو :
سلام اسم من جئون جانگ کوک هست و بزرگ ترین مافیا جهانم که بهم لقب پادشاه مافیا رو دادن درضمن ۲۶ سالمه و تاحالا عاشق نشدم و همیشه یه زیرخواب دارم و شب ها تا ساعت سه یا چهار تو بار هستم
یونا ویو :
ساعت ۲ظهر شدم میخواستم دوباره بخوابم که یادم اومد چون امشب رستوران به دلایلی تعطیل بود با بچه ها قرار گذاشتیم بریم بار پس پاشدم رفتم دستشویی و کار های لازم رو انجام دادم رفتم تو آشپزخونه تا غذا درست کنم و بخورم که دیدم هیچی ندارم پس رفتم خرید و برگشتم غذا درست کردم و خوردم
پرش زمان به شب
لباسم رو پوشیدم ( اسلاد ۲) و یکم هم میکاپ کردم(اسلاید ۳) که خیلی هات شدم و سریع رفتم دم در و سوار ماشینم شدم و رفتم
کوک ویو :
امشب قرار بود با بچه ها بریم بار پس امروز کارهام رو انجام دادم که برای شب کاری نداشته باشم واقعا خیی بی عرضه بودن یه محموله مهم رو گم کرده بودن و من واقعا عصبانی بودم و تا تونستم سرشون داد زدم ساعت حدودا ۲ بود که دیدم گشنمه از اتاق کارم اومدم بیرون رفتم پایین که
آجوما گفت : ارباب اگه ایرادی نداشته باشه من شب برم پیش خانواده ام و فردا قبل از اینکه بیدار شید بیام
گفتم: اشکال نداره آجوما برو اگر خواستی میتونی بری و ۳ روز دیگه برگردی
آجوما گفت :ممنونم ارباب پس سه روز دیگه برمیگردم
گفتم : برام ناهار بیار بخورم گشنمه
آجوما: چشم ارباب الان براتون میارم
رفت و ناهار رو اورد و سریع خوردم و رفتم خوابیدم چون کار دیگه ای نداشتم و خسنه بودم
پرش زمان به شب
اماده شدم با بوگاته مشکیم رفتم بار که دیدم بچه ها اومدن و منتظر منن با بادیگارد هامون رفتیم تو و من تنها سه تا بطری خوردم و حسابی مست بودم که یه دختر خوشگل رو دیدم و رفتم سمتش تا ازش بخوام باهم برقصیم
یونا ویو : وقتی رسیدم یه پسر خیلی جذاب دیدم که معلوم بود خیلی مسته اومد سمتم که...
ممنون میشم حمایت کنین ♡♡
ببخشید اگه بد شد چون بار اولم بود بااااای ❤❤❤
۲.۷k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.