برادر غیرتی من
پارت 1۴
یونا : چرا دارو هاتو نمیخوری
که برام نوشت
یون : بخورم یا نخورم میمیرم
یونا : احمق تو نمیمیری
نوشت
یون : این بیماری لاعلاج هست
یونا : بیخیال بیا امتحان هارو کمک کن صحیح کنم
که با هم داشتیم امتحان هارو صحیح میکردیم
یونا : این چی میشه
بهم نشون داد
ته : نمیاین شام ( با داد )
یونا : یون میای
به نشونه ی نه سرشو تکون
یونا : بابااااااااااااا یون نمیاد
ته : همینجام چرا داد میزنی
یونا : یون نمیاد شام
ته : تا سه میشمارم اگه نیاین گوشی بی گوشی
ته : ۱. ۲. ۳.
یونا : من که رفتم
ته : یون گوشیتو بده
که بدون مکث گوشیشو داد
ته : دو ساعت دیگه آماده باش جلسه ی مافیا داریم باید بیای
ا/ت : عزیزم بیا شام
ته : اومدم اومدم
دوساعت بعد
ته : یون آماده ای
یونا : منم بیام
ا/ت : بیا
ته : این چیه پوشیدی پسر
یونا : بابا اون کتشلوار نمیپوشه
ته : اوکی بریم
رفتیم نشستیم توی ماشین و دو مین بعد رسیدیم
کوک : سلام به به دختر و پسر هم آوردی
ته : یون شد شیشمین مافیای بزرگ کره
ا/ت : خب پسرم یادت باشه
اولین مافیا پدرته
دومین داییت کوک
سومین من
چهارمین زن داییت جوآ
پنجمین جانگ هوجو
شیشمین خودت
یونا : جانگ هوجو استاد ماست
ته : الان جلسه شروع میشه
همه باهم رفتیم و بعد دو مین جلسه شروع شد
ته : خب هوجو شروع کن
هوجو : یه کسی هست به نام هیون میا این میخواد مارو بکشه
ته : کوک
کوک : حله ولی کجاست
یونا : بابا یون برام نوشته توی شرق زندگی میکنه ۳۴ سال داره و بر اثر بیماری دیروز مرده ولی جا و مکان مارو لو داده
ته : از کجا میدونی
یونا : نمیگه
ا/ت : بحث نکنین بیماری داشته ولی من کشتمش
جوآ : خب حالا افراد این شخص میخوان مارو بکشن
ته : نگران اون نباش
۳ ساعت بعد
ته : جلسه تمومه پس هوجو و یون فردا باهم میرن غرب اوکی
هوجو : اوکی
یونا : استاد یه لحظه
هوجو : برگه ها رو فردا بهم بده
کوک : استاد؟
ته : هوجو استاد دانشگاه یون و یوناعه
جوآ : کوک الان بریم جنی میکشتمون
که یون دستشو گذاشت جلوی دهنش
یونا : خوبی
که یون از حال رفت
یونا : بابا به مشکل برخوردیم
ته : چه مشکلی
یونا : یون از حال رفت
ا/ت : نتیجه ی دارو نخوردن
ته : خب بریم هوجو تو فردا با کوک برو یون حالش خوب نیست
بعد دو مین
ته : یونا به برادرت سرم بزن بعد برو بخواب
فردا صبح
یونا : چرا دارو هاتو نمیخوری
که برام نوشت
یون : بخورم یا نخورم میمیرم
یونا : احمق تو نمیمیری
نوشت
یون : این بیماری لاعلاج هست
یونا : بیخیال بیا امتحان هارو کمک کن صحیح کنم
که با هم داشتیم امتحان هارو صحیح میکردیم
یونا : این چی میشه
بهم نشون داد
ته : نمیاین شام ( با داد )
یونا : یون میای
به نشونه ی نه سرشو تکون
یونا : بابااااااااااااا یون نمیاد
ته : همینجام چرا داد میزنی
یونا : یون نمیاد شام
ته : تا سه میشمارم اگه نیاین گوشی بی گوشی
ته : ۱. ۲. ۳.
یونا : من که رفتم
ته : یون گوشیتو بده
که بدون مکث گوشیشو داد
ته : دو ساعت دیگه آماده باش جلسه ی مافیا داریم باید بیای
ا/ت : عزیزم بیا شام
ته : اومدم اومدم
دوساعت بعد
ته : یون آماده ای
یونا : منم بیام
ا/ت : بیا
ته : این چیه پوشیدی پسر
یونا : بابا اون کتشلوار نمیپوشه
ته : اوکی بریم
رفتیم نشستیم توی ماشین و دو مین بعد رسیدیم
کوک : سلام به به دختر و پسر هم آوردی
ته : یون شد شیشمین مافیای بزرگ کره
ا/ت : خب پسرم یادت باشه
اولین مافیا پدرته
دومین داییت کوک
سومین من
چهارمین زن داییت جوآ
پنجمین جانگ هوجو
شیشمین خودت
یونا : جانگ هوجو استاد ماست
ته : الان جلسه شروع میشه
همه باهم رفتیم و بعد دو مین جلسه شروع شد
ته : خب هوجو شروع کن
هوجو : یه کسی هست به نام هیون میا این میخواد مارو بکشه
ته : کوک
کوک : حله ولی کجاست
یونا : بابا یون برام نوشته توی شرق زندگی میکنه ۳۴ سال داره و بر اثر بیماری دیروز مرده ولی جا و مکان مارو لو داده
ته : از کجا میدونی
یونا : نمیگه
ا/ت : بحث نکنین بیماری داشته ولی من کشتمش
جوآ : خب حالا افراد این شخص میخوان مارو بکشن
ته : نگران اون نباش
۳ ساعت بعد
ته : جلسه تمومه پس هوجو و یون فردا باهم میرن غرب اوکی
هوجو : اوکی
یونا : استاد یه لحظه
هوجو : برگه ها رو فردا بهم بده
کوک : استاد؟
ته : هوجو استاد دانشگاه یون و یوناعه
جوآ : کوک الان بریم جنی میکشتمون
که یون دستشو گذاشت جلوی دهنش
یونا : خوبی
که یون از حال رفت
یونا : بابا به مشکل برخوردیم
ته : چه مشکلی
یونا : یون از حال رفت
ا/ت : نتیجه ی دارو نخوردن
ته : خب بریم هوجو تو فردا با کوک برو یون حالش خوب نیست
بعد دو مین
ته : یونا به برادرت سرم بزن بعد برو بخواب
فردا صبح
۶.۳k
۰۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.