که من اسیر نیازم؛ تو صاحب نازی!
امشب که
در هوای تو
پر میزند دلم
ای مهربانِ من
تو کجایی و من کجا ...
رنگِ انتظار از دید هرکسی متفاوت است
یکی به رنگ در ؛ به رنگ گلهای توی باغچه
دیگری به رنگ خیابان
آن یکی شاید آبی ؛ به رنگِ آسمان
بستگی دارد آدمی به کدام سمت
خیره مانده باشد ..
گاهی گلوی آدم را باید بتراشند تا برای دلتنگیهای تازه جا باز شود دلتنگیهایی که جایشان نه در دل، که در گلوی آدم است دلتنگیهایی که میتوانند آدم را خفه کنند ..💔
در هوای تو
پر میزند دلم
ای مهربانِ من
تو کجایی و من کجا ...
رنگِ انتظار از دید هرکسی متفاوت است
یکی به رنگ در ؛ به رنگ گلهای توی باغچه
دیگری به رنگ خیابان
آن یکی شاید آبی ؛ به رنگِ آسمان
بستگی دارد آدمی به کدام سمت
خیره مانده باشد ..
گاهی گلوی آدم را باید بتراشند تا برای دلتنگیهای تازه جا باز شود دلتنگیهایی که جایشان نه در دل، که در گلوی آدم است دلتنگیهایی که میتوانند آدم را خفه کنند ..💔
۲۰.۷k
۲۳ آذر ۱۴۰۰