مانده ام در به در کوچه ی تنهایی خود
مانده ام در به در کوچه ی تنهایی خود
سوخته ی ویرانه ی،در به در تنهایی خود
آه از آن لحظه می زند، دست بر دل من
می کند آواره ی کوچه ی تنهایی خود
می کند مرا به نام عشوه گری و می رود
خدایا کجا پناه برم از غم تنهایی خود
خدایا منتظر یک لحظه لطف توأم
که دوباره باز آید به کوچه ی تنهایی من
سوخته ی ویرانه ی،در به در تنهایی خود
آه از آن لحظه می زند، دست بر دل من
می کند آواره ی کوچه ی تنهایی خود
می کند مرا به نام عشوه گری و می رود
خدایا کجا پناه برم از غم تنهایی خود
خدایا منتظر یک لحظه لطف توأم
که دوباره باز آید به کوچه ی تنهایی من
- ۱.۷k
- ۲۰ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط