"Just dady mafia "
"Just dady mafia "
Part: ²⁵
فلش بک به ساعت ³ شب
ویو نابورا:
شب بود خواب بودم که یهو در خونم زده شد.... اخه کیه این وقت شب بلند شدن سویشرتمو پوشیدم رفتم درو باز کردم
نابورا: بفرمایید
پلیس: خانم نابورا؟
نابورا: بله خودم هستم بفرمایید
پلیس: مجوز ورود به خونه رو دارم میشه بیام داخل؟
نابورا: بله بفرمایید.تو ذهنش*چی میخاد اینجا*
پلیسه اومد داخل لپتابمو برداشت
پلیس: پسوردش چیه؟
نابورا: فک نمیکنم به شما ربطی داشته باشه گذاشتم اومدین تو حریم شخصیم الان میخای پسورد لپتابمو بدم زرنگی برو بیرون
پلیس: خانم شما بازداش هستید
نابورا: یعنی چی؟ به چه جرمی؟
پلیس: به جرم هک کردن وسایل و اموال شخصی دیگران و بانک ها و کلاه برداری.لپتابتم باز نمیکنی وقتی بردمت اداره پلیس ببینم اونجا هم میگی باز نمیکنم
نابورا: یعنی چی اقا چی داری میگی من هیجا نمیام*داد*
پلیسه به زور نابورا رو برد و وونهو زنگ زد به یونگی
ویو یونگی:
خوابده بودم که گوشیم زنگ خورد وونهو بود
وونهو: الو ارباب
یونگی: ای خدا بگم چی کارت کنه این موقع زنگ میزنن
وونهو: ببخشید ارباب راجب دخترس
یونگی: چی شده؟
وونهو: پلیس اومد دم خونش بردش
یونگی: خیل خب باشه. پلیسرو دنبال کن جوری که نفهمه هرچی شد بهم میگی
وونهو: ولی ارباب من که دیگه نمیتونم باهاش برم داخل ببینم چی میگن
یونگی: یکم از عقلت کار بکش یه کاری میکنی که بفهمی
وونهو: ارب...
قطع کرد
اعصابم خیلی خود شد فقط منتظر بودم ببینم چی کار میکنه
Part: ²⁵
فلش بک به ساعت ³ شب
ویو نابورا:
شب بود خواب بودم که یهو در خونم زده شد.... اخه کیه این وقت شب بلند شدن سویشرتمو پوشیدم رفتم درو باز کردم
نابورا: بفرمایید
پلیس: خانم نابورا؟
نابورا: بله خودم هستم بفرمایید
پلیس: مجوز ورود به خونه رو دارم میشه بیام داخل؟
نابورا: بله بفرمایید.تو ذهنش*چی میخاد اینجا*
پلیسه اومد داخل لپتابمو برداشت
پلیس: پسوردش چیه؟
نابورا: فک نمیکنم به شما ربطی داشته باشه گذاشتم اومدین تو حریم شخصیم الان میخای پسورد لپتابمو بدم زرنگی برو بیرون
پلیس: خانم شما بازداش هستید
نابورا: یعنی چی؟ به چه جرمی؟
پلیس: به جرم هک کردن وسایل و اموال شخصی دیگران و بانک ها و کلاه برداری.لپتابتم باز نمیکنی وقتی بردمت اداره پلیس ببینم اونجا هم میگی باز نمیکنم
نابورا: یعنی چی اقا چی داری میگی من هیجا نمیام*داد*
پلیسه به زور نابورا رو برد و وونهو زنگ زد به یونگی
ویو یونگی:
خوابده بودم که گوشیم زنگ خورد وونهو بود
وونهو: الو ارباب
یونگی: ای خدا بگم چی کارت کنه این موقع زنگ میزنن
وونهو: ببخشید ارباب راجب دخترس
یونگی: چی شده؟
وونهو: پلیس اومد دم خونش بردش
یونگی: خیل خب باشه. پلیسرو دنبال کن جوری که نفهمه هرچی شد بهم میگی
وونهو: ولی ارباب من که دیگه نمیتونم باهاش برم داخل ببینم چی میگن
یونگی: یکم از عقلت کار بکش یه کاری میکنی که بفهمی
وونهو: ارب...
قطع کرد
اعصابم خیلی خود شد فقط منتظر بودم ببینم چی کار میکنه
۱.۳k
۱۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.